۲-۱-۴پرورش هوش عاطفی

پژوهش‌هایی پیرامون هوش عاطفی انجام شده است نشان می‌دهد که هوش عاطفی برخلاف هوش بهر به نسبت ثابت تغییرپذیر است، می‌توان از طریق یادگیری بهبود بخشید. (گلمن ۱۹۹۵،ترجمه بلوچ،۱۳۷۹) بیان می‌دارد که کلاس‌های آموزش مهارت‌های هیجانی با یاد دادن مهارت‌های اساسی اجتماعی و عاطفی تغییرات شگرفی بر رفتار افراد باقی می‌گذارد. از مزایای اینگونه کلاسها عبارتند از:

• خودآگاهی هیجانی

• کنترل و اداره احساسات

• مهار احساسات به طور ثمربخش

• همدلی و درک احساسات دیگری

• روابط با دیگران

۲-۱-۵ دیدگاه های متفاوت پیرامون هوش عاطفی

۲-۱-۵-۱ هوش عاطفی از دیدگاه گاردنر

گاردنر در سال ۱۹۸۳ با چاپ کتاب (چهارچوب‌های ذهن) عنوان می‌کند که برای رسیدن به موفقیت و کامیابی به شمار گسترده‌ای از قابلیت‌ها نیاز داریم که می‌توانیم آن ها را در هفت ویژگی خلاصه کرد. این فهرست هفت‌گانه عبارتند از: دو نوع قابلیت علمی شامل مهارت زبانی (هوش کلامی) و توانایی منطقی _ ریاضی (هوش منطقی _ ریاضی)، قدرت تجسم (هوش فضایی)، نبوغ در تحرک و جنبش (هوش جسمانی _ حرکتی)،. استعداد موسیقی (هوش موسیقیایی)، مهارت‌های بین فردی (هوش بین فردی)، و مهارت‌های درون فردی (هوش درون فردی) که دو ویژگی آخر را هوش فردی می‌نامند (گاردنر، ۱۹۹۳، به نقل از جلالی، ۱۳۸۱)

به نظر گاردنر، هوش عاطفی متشکل از دو مؤلفه‌ زیر است: هوش درون فردی و هوش میان فردی:
هوش درون فردی؛ مبین آگاهی فرد از احساسات و عواطف خویش، ابراز باورها و احساسات شخصی و احترام به خویشتن و تشخیص استعدادهای ذاتی،استقلال عمل در انجام کارهای مورد نظر و در مجموع میزان کنترل شخص بر هیجان و احساسات خود است. هوش میان فردی؛ به توانایی درک و فهم دیگران اشاره دارد و می‌خواهد بداند چه چیزهایی انسان‌ها را بر می‌انگیزاند، چگونه فعالیت می‌کنند و چگونه می‌توان با آن‌ ها همکاری داشت. به نظر گاردنر فروشندگان، سیاستمداران، معلمان، متخصصان بالینی و رهبران مذهبی موفق احتمالا از هوش میان فردی بالایی برخودار دارند.

۲-۱-۵-۲ هوش عاطفی از دیدگاه مایر و سالووی[۴۲]

پیتر سالووی و جان مایر در ۱۹۹۰ اولین بار، تئوری هوش عاطفی را پیشنهاد کردند و آن ها هوش عاطفی را بر روی مدل هوش فرمول بندی کردند.

مایر و سالووی (۱۹۹۳) هوش عاطفی را نوعی هوش اجتماعی و مشتمل بر توانایی کنترل عواطف خود و دیگران و تمایز بین آن ها و استفاده از اطلاعات برای راهبرد تفکر و عمل دانسته و آن را متشکل از مؤلفه‌‌های درون فردی و میان فردی گاردنر می‌دانند و در پنج حیطه به شرح زیرخلاصه می‌کنند (به نقل از جلالی، ۱۳۸۲).

۱٫ خودآگاهی: به معنای آگاهی از خویشتن خویش، توان خودنگری و تشخیص دادن احساس‌های خود به همان گونه‌ای که وجود دارد.

۲٫ اداره هیجان: به معنای اداره یا کنترل هیجان‌ها، کنترل احساسات به روش مطلوب و تشخیص منشا این احساسات و یافتن راه‌های اداره و کنترل ترس‌ها و هیجان‌ها و عصبانیت‌ها و امثال آن است.
۳٫ خود انگیزی: به معنای جهت دادن و هدایت عواطف و هیجان‌ها به سمت و سوی هدف، خویشتن داری عاطفی و به تأخیر انداختن خواسته‌ها و باز داری تلاش هاست.

۴٫ هم حسی به معنای حساسیت نسبت به علایق و احساسات دیگران و تحمل دیدگاه‌های آنان و بها دادن به تفاوت‌های موجود بین مردم در رابطه با احساسات خود نسبت به اشیا و امور است.

تنظیم روابط: به معنای اداره هیجان‌های دیگران و برخورداری از کفایت‌های اجتماعی و مهارت‌های اجتماعی است.

۲-۱-۵-۳ هوش عاطفی از دیدگاه بار _ آن

بار _آن (هوش عاطفی را نوعی از هوش غیر شناختی می‌داند که شامل یک دسته از توانایی‌ها و مهارت‌های اجتماعی و عاطفی است). و این توانمندی‌ها فرد را جهت سازگاری مؤثر با فشارها و موقعیت‌های دشوار اجتماعی یاری می‌رساند. از دیدگاه (بار_آن ۱۹۹۰) هوش عاطفی عامل مهمی در تعیین توانمندی‌های افراد برای کسب موفقیت در زندگی تلقی می‌شود و آن را با سلامت عاطفی، وضعیت روانی فعلی در ارتباط مستقیم می‌داند.

از دیدگاه بار_آن هوش عاطفی در طول زمان قابل تغییر و رشد است و می‌توان با برنامه های ویژه‌ای این مهارت‌های عاطفی را آموزش داد (بار_آن، ۱۹۹۹).

بار_آن همچنین برای اولین بار بهره عاطفی EQ را در برابر هوش بهره IQ که اصطلاح شناخته شده و مقیاسی برای سنجش هوش شناختی است مطرح کرد و از سال ۱۹۸۰ به تدوین پرسشنامه بهره عاطفی EQ و توصیف کمی هوش غیر شناختی پرداخت. هدف بار_آن به عنوان یک روان شناس بالینی، پاسخ دادن ‌به این پرسش مهم بود که چرا بعضی از افراد از توان عاطفی بهتری برخوردارند و در زندگی موفق ترند. وی در نهایت ‌به این نتیجه رسید که هوش شناختی، تنها شاخص عمده برای پیش‌بینی موفقیت فرد نیست. به نظر بار_آن ((بسیاری از کسانی که از هوش شناختی بالایی برخوردارند با عدم موفقیت و سردرگمی رو به رو هستند؛ در حالی که افراد کم هوش تری را می‌توان دید که موفق‌تر و خوشبخت ترند)) (بار-آن، ۱۹۹۷). بار – آن هوش عاطفی را مشتمل بر پانزده مؤلفه‌ می‌داند که با بهره گرفتن از خرده مقیاس‌های (پرسشنامه بهر عاطفی بار_آن) سنجیده می‌شوند.

۲-۱-۵-۴ ابعادهوش عاطفی از دیدگاه بار_آن

۱٫ خودآگاهی عاطفی ۲٫ قاطعیت (جرئت مندی) ۳٫ حرمت نفس ۴٫ خود شکوفایی ۵٫ استقلال عمل ۶٫ همدلی ۷٫ روابط بین فردی ۸٫ مسئولیت پذیری اجتماعی ۹٫ حل مسأله ۱۰٫ واقعیت سنجی ۱۰ ۱۱٫ انعطاف پذیری ۱۲٫ تحمل فشار ۱۳٫ کنترل تکانه‌ها ۱۴٫ شادکامی ۱۵٫ خوش بینی

۲-۱-۵-۵ هوش عاطفی از دیدگاه گلمن

گلمن در پاسخ ‌به این سوال که چرا برخی از افراد هوشمند (از نظر هوش عمومی) در مقابل هیجانات لگام‌گسیخته و تکانه‌های سر کش از پا در می‌آیند یا به طرز حیرت آوری دربحران‌های زندگی خصوصی و عاطفی خود تسلیم شکست می‌شوند؛ مفهوم هوش عاطفی را مطرح می‌سازد. به نظر او مهارت و توانایی‌های هوش عاطفی تعیین می‌کند که چگونه می‌توان از سایر استعدادهای خود و از جمله هوش شناختی به بهترین صورت استفاده نمود. گلمن (۱۹۹۸) مدل خویش را از هوش عاطفی برحسب مدل عملکرد بیان ‌کرده‌است. مدل عملکرد به طور مستقیم در زمینه کار و کارآمدی سازمانی بویژه در پیش‌بینی برتری در همه نوع کار از فروش تا رهبری قابلیت اجرا دارد.

هوش عاطفی: شامل توانایی شناخت هیجانات خود، درک احساسات درونی دیگران، مهار کردن عواطف و اداره و مدیریت روابط با نرمش و مدارا می‌باشد (گلمن، ۱۹۹۵).

هوش عاطفی گلمن پنج عامل را اندازه‌گیری می‌کند. در حقیقت گلمن آن ها را مهارت‌های تشکیل دهنده هشیاری عاطفی می‌نامد. بر اساس این پنج مهارت هوش عاطفی به پنج مؤلفه‌ یا عنصر تقسیم می‌شود که عبارتند از: ۱-خودآگاهی ۲- مدیریت خود ۳- آگاهی اجتماعی ۴- مهارت‌های اجتماعی ۵- خود انگیزی.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...