أدع إلی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالّتی هی أحسن[۱۰۷]؛

مردم را با گفتار حکیمانه و مواعظ نیکو به راه پروردگارت دعوت کند و با آن ها با جدال نیک جدال کن.

طبق این آیه ابتدا باید دعوت به وسیله گفتار حکیمانه یعنی با منطق و استدلال قوی و یا موعظ نیک صورت گیرد، چون برخی افراد با استدلال قوی قانع می‌شوند و برخی دیگر صرفاً با موعظه نیک اقناع می‌شوند و محتاج استدلال نیستند و این به تناسب افراد فرق دارد. این در وهله اول است. در مرحله دوم اگر آنان با پیامبر به جدال برخاستند پیامبر نیز اجازه مجادله با آنان را دارد، ولی باید به نیکی مجادله کند و از جدل به باطل و ناصواب پرهیز کند. خداوند این مطلب را در ایات زیادی به پیامبر و مؤمنان گوشزد می‌کند[۱۰۸]، چرا که قدرت منطق اسلام به حدی بالا است که در صورت لزوم در همه مسائل می‌تواند از استدلال قوی بر حقانیت گفته خویش استفاده کند و لزومی به کاربرد زور و اجبار برای رسیدن به هدف خود نمی‌بیند که آن را توصیه کند.

پس روش پیامبر در دعوت و جذاب افراد، گفتار و کردار نیک است. بدیهی است که اگر مواعظ نیک با رفتار و کردار گوینده مطابقت داشته باشد، تأثیر مضاعفی دارد. پیامبر اسلام نیز همچنان که خداوند وی را ستوده «إنک لعلی خُلُق عظیم»[۱۰۹]؛ اخلاق گفتاری و کرداری‌اش نیک بود. به علاوه در روایات زیادی مسلمانان را به داشتن اخلاق نیک و رفتاری خوش با مخالفان و هدایت و دعوت افراد غیر مسلمان با عمل و گفتار خویش به اسلام تشویق ‌کرده‌است و همچنین برای هدایت افراد، ثواب زیادی قرار داده شده که مردم با گفتار و کردار خود موجب هدایت آنان گردند. ‌بنابرین‏ مردم سملمان می‌توانند با رفتار نیک خود در معاشرت با غیر مسلمانان به ویژه اهل ذمه- که سفارش بیشتری به خوش‌رفتاری با آنان شده است- آنان را به اسلام دعوت کنند، حتی خداوند علاوه بر منع پیامبر از جدال باطل با غیر مسلمانان، درباره اهل کتاب می‌فرماید: «ولا تجادلوا أهل الکتاب إلا بالّتی هی أحسن»[۱۱۰]. این تأکید زیاد خداوند بر خوش‌رفتاری و جدال نیک با اهل کتاب به آن دلیل است که چون مشترکات مسلمانان با اهل کتاب بیشتر از دیگران است احتمال این که با این رفتار پی به حقانیت اسلام ببرند بیش از دیگران است.

علاوه بر همه این‌ها، سیره پیامبر و اهل بیت (ع) بهترین دلیل و الگو برای معاشرت با اهل کتاب و دیگر غیرمسلمانان است، چون آنان با رفتار خوب خود سعی در هدایت آن ها داشتند و در رفتار خود دعوت به اسلام را اصل قرار می‌دادند. به علاوه این امری مسلم است که رفتار منافی با اصل دعوت در اسلام نکوهش شده است و چنانچه افراد رفتار خویش را مؤثر در پذیرش یا طرد فردی از اسلام بدانند، موظف به رعایت اصول معاشرتی اسلام از جمله اصل احسان و نیکی و خوش‌رفتاری با دیگران هستند.

‌بنابرین‏ بدرفتاری با غیرمسلمانانی که در جامعه اسلامی زندگی می‌کنند، چنانچه موجب انزجار آنان از اسلام گردد، باعث مسئولیت فرد در پیشگاه خدا می‌شود.

نکته قابل توضیح این که در برخی از گفتار فقها یا روایات، بدرفتاری با غیر مسلمانان توصیه شده است. در این باره می‌توان گفت که برخی از این توصیه ها معمولاً موردی است و به عنوان مبارزه منفی تلقی می‌شود و در برخورد با غیر مسلمانان در درجه آخر قرار دارد و برخی دیگر برگشت به احادیثی دارد که سند محکمی نداشته و ممکن است جعلی باشد، یعنی صرف عدم قبول اسلام از جانب غیر مسلمانان مجوز بدرفتاری با آن ها نیست، چرا که ابتدا باید با منطق قوی و استدلال محکم و استوار یا مواعظ نیک و سپس با جدال حسن فرد را به اسلام دعوت کرد و اگر خوش‌رفتاری با وی نیز امید هدایت او را هر چند در دراز مدت به همراه نداشت، می‌توان در صورت لزوم با رفتاری نفی با او مبارزه کرد و این موضوع بر پایه فریضه امر به معروف و نهی از منکر استوار است که توضیح آن مجال دیگری می‌طلبد. پس اصل بر خوش‌رفتاری و معاشرت نیک با غیر مسلمانان است، مگر در موارد خاصی که به طور موردی و خاص، رفتاری دیگر را می‌طلبد.

خلاصه این که اصل دعوت غیرمسلمانان به دین اسلام باید در تعامل با آنان مدنظر قرار گیرد و هیچ رفتاری مخالف با این اصل پذیرفته نیست.

بند سوم : اصل تألیف قلوب

یکی از موضوعاتی که در روابط مسلمانان با کفار مطرح می‌شود «تألیف قلوب» است. اصطلاح تألیف قلوب که از قرآن مجید گرفته شده، در لغت به معنای عملی است که باعث الفت و مهربانی افراد نسبت به یکدیگر می‌شود و در اصطلاح عبارت است از دادن سهمی از زکات به افرادی برای ایجاد تمایل به الام در آنان یا تقویت ایمان آن ها. در آیه شریفه آمده است: أنما الصدقات للفقراء و المساکین و العاملین علیها و المؤلفه قلوبهم و فی الرقاب والغارمین و فی سبیل‌الله و ابن السبیل فریضه من الله و الله علیم حکیم.[۱۱۱]

فقها و محدثان در تفسیر «المؤلفه قلوبهم» و این که چه کسانی را شامل می‌شود اختلاف نظر دارند: برخی آن را به کفار اختصاص داده‌اند[۱۱۲] و بعضی مختص مسلمانان دانسته‌اند[۱۱۳] و گروهی دیگر آن را عام بین کفار و مسلمانان گفته‌اند[۱۱۴]؛ برای مثال محقق حلی «مؤلفه قلوبهم» را کفاری می‌داند که با دادن زکات به آنان میل به شرکت در جهاد در آن‌ ها ایجاد می‌شود و مؤلفه‌ای غیر اینان شناخته نشده است.[۱۱۵] از طرف دیگر شیخ مفید می‌گوید: آنان مؤمنانی هستند که با وجود ایمان، ترس آن می‌رود که جدایی بین آن ها و ایمانشان افتد، از این رو امام با اعطای بخشی از زکات به ایشان دل آن ها را به دست می‌آورد تا به آنچه به طرف آن گردانده می‌شوند خوش بوده و بر آن استوار بمانند، پس (با دادن بخشی از زکات) الفت در آن ها ایجاد شده و شک‌شان زایل می‌شود.[۱۱۶]

صاحب جواهر نیز می‌گوید: با تأمل کامل در گفته های فقها شیعه و روایات وارد شده و موارد اجماعی و غیر اختلافی، به دست می‌آید که اصطلاح «مؤلفه قلوبهم» هم کافرانی که برای دعوت به جهاد یا اسلام تصمیم به الفت با آن ها گرفته شده را شامل می‌شود و هم مسلمانان ضعیف العقیده را، و اختصاص به یکی از این دو ندارد. ایشان در ادامه استدلال صاحب حدائق بر عدم شمول این اصطلاح نسبت به کفار[۱۱۷] را رد کرده و گفته است که این روایات اولاً، با اطلاق آیه که مسلمان و کافر را شامل می‌شود منافات دارد؛ ثانیاًً، این مطلب مورد اجماع فقهاست و نظر صاحب حدائق مخالف اجماع است؛ ثالثاً، برخی از روایات ظهور در این دارند که منظور از «مؤلفه قلوبهم» غیر مسلمانان است.[۱۱۸]

خلاصه می‌توان گفت که این بخش از زکات برای دعوت کفار به اسلام یا جهاد و نیز تقویت دین مسلمانان ضعیف الایمان استفاده می‌شود چون برخی افراد را می‌توان با کمک مالی مطیع ساخت.

محقق حلی در معتبر از قول شیخ مفید «مؤلفه قلوبهم» را گروه‌هایی از مسملانان و کفار دانسته و در شرح آن، دو گروه از مشرکان (و کفار) و چهار گروه از مسلمانان را مشمول مؤلفه قلوبهم به حساب آورده است که به طور مختصر ذکر می‌کنیم:

دو گروه کفار عبارتند از:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...