وقتی که این دو جنبه با یکدیگر در یک جدول ترکیب می‌گردد، به چهار سبک در تصمیم گیری مواجه می‌شویم: سبک های امری، تحلیلی، مفهومی و رفتاری.

۲-۵-۹-۱) سبک امری:

افرادی سبک امری[۶۹] را به کار می‌برند که که تحمل ابهام کمتری داشته و روش های عقلایی را پی گیری می نمایند. اما کارایی آنان همواره تحت تاثیر تصمیم گیری بر اساس اطلاعات کم و ارزیابی تعداد محدودی از بدیل هاست. این سبک از تصمیم گیری، تصمیم گیری را سریعتر نموده و تصمیم گیران متوجه امور کوتاه مدت هستند.

۲-۵-۹-۲ )سبک تحلیلی

سبک تحلیلی[۷۰] تحمل ابهام بیشتری از سبک گذشته داشته و این ویژگی نیاز به اطلاعات بیشتر و همچنین توجه به بدیل های زیادتر ما را راهنمایی می کند. مدیران علاقمند ‌به این سبک را می توان مدیران بادقت و توانا در تطبیق با شرایط نو دانست.

۲۵-۹-۳) سبک مفهومی

افرادی که به سبک مفهومی[۷۱]تصمیم می گیرند، کسانی هستند که به دورنما توجه داشته، مسائل را کلی دیده و آلترناتیوهای متعددی را در نظر می گیرند. تمرکز آنان بر مسائل دراز مدت بوده و برای استفاده از خلاقیت جهت حل مشکلات، این مدیران مناسب‌ترین افراد هستند.

۲-۵-۹-۴ )سبک رفتاری:

آخرین سبک یعنی سبک رفتاری، مدیرانی را توصیف می کند که با دیگران به صورت عالی کار می‌کنند. آن ها نگران دستاوردهای همتایان و زیردستان خود هستند. آن ها حاضر به قبول پیشنهادات دیگران هستند و به صورت عمده ای به جلسات برای ایجاد ارتباط با دیگران توجه دارند. این قبیل مدیران، از مناقشه اجتناب کرده و سعی در رسیدن به توافق دارند.

اگر چه این چهار مقوله مجزا و واضح هستند، اما اکثر مدیران مشخصاتی دارند که به لحاظ آن در بیشتر از یک مقوله جای می گیرند. ‌بنابرین‏ احتمالا بهترین راه آن است که مشخصه مسلط مدیر را انتخاب و در یکی از این چهار مقوله آن را جای دهیم.

۲-۶تکنولوژی واحد های سازمانی

سازمان ها در بخش های تولیدی، خدمات و آموزش همواره با تکنولوژی و یا فن آوری سروکار دارند. تکنولوژی عبارت است از ابزار، روش و عملیاتی که برای تبدیل مواد به محصول (داده به ستاده) مورد استفاده قرار می‌گیرد. تکنولوژی چیزی نیست مگر فرایند تولید و شامل ماشین آلات، شیوه ها، رویه ها و روش های انجام امور[۷۲].

مسئله مهم سازگاری ساختار سازمان و تکنولوژی مورد استفاده سازمان است. چارلز پرو[۷۳] بر اساس تحقیقاتی که در مؤسسه‌ های تادیب جوانان، بیمارستان‌ها و مؤسسات تولیدی متعدد انجام داده بود، مجموع تکنولوژیها را بر حسب تکنولوژی های عادی و غیر عادی[۷۴] تقسیم بندی کرد. نکته جالب کار پرو آن بود که او تنها به کارخانه‌ها تولیدی نه پرداخت، بلکه مؤسسات خدماتی و آموزشی را نیز در تحقیق خود دخالت داد. پرو دو بعد از فعالیت های سازمانی را شناسایی کرد که به فرایند و ساختار سازمانی مربوط می شد. اول تنوع کار بود که عبارت است از تکرار رویدادهای غیر منتظره و جدیدی که در فرایند تبدیل رخ می‌دهد. درجه عادی بودن تکنولوژی بر حسب نسبت بین استثنائات به موارد معمولی که سازمان با آن ها مواجه می شود و نوع فرآیندهای مورد استفاده در تصمیم گیری برای مقابله با استثنائات تعریف می شود. هنگامی که استثنائات کم هستند و فرایند های مورد استفاده بر تجزیه و تحلیل منطقی و عقلایی استوار می‌باشند، تکنولوژی عادی است. هنگامی که سازمان با استثنائات زیادی مواجه است و روش مشخص و از پیش تعیین شده ای برای حل مشکلات وجود ندارد، تکنولوژی غیر عادی است.[۷۵]

در دومین بعد تکنولوژی، به مسئله قابل تجزیه و تحلیل بودن فعالیت ها توجه می شود. زمانی که فرایند تبدیل، قابل تجزیه و تحلیل باشد، می توان کارها را به صورت مراحل مشخص درآورد و مجریان می‌توانند برای حل مسائل از روش های عینی و قابل محاسبه استفاده کنند. از سوی دیگر، برخی از کارها را نمی توان تجزیه و تحلیل کرد. هنگامی که مشکلی به وجود می‌آید، ارائه راه حل های مناسب و درست چندان ساده نیست. هیچ روش یا راه خاصی وجود ندارد که بتواند دقیقا مشخص کند چه باید کرد یا به طرف مقابل چه باید گفت. علت به وجود آمدن مشکل و نیز راه حل آن روشن نیست. ‌بنابرین‏ تصمیم گیر باید به تجربه، قضاوت و توان فکری خود تکیه کند. معمولا راه حل نهایی مسئله به میزان دانش و تجربه فرد بستگی دارد.[۷۶]

۲-۷)تعریف دقت :

دقت یک موضوع اصلی مورد علاقه برای روان شناسان و محققان رفتار حرکتی است . صد سال پیش ویلیام جونز ۱۸۹۰ یکی از اولین و مشهور ترین روان شناسان تجربی می نویسد:

هر کسی می‌داند که دقت چیست. این تعیین موقعیت به وسیله تفکر به روشی روشن و واضح در اهداف ممکن پشت سر هم یا تربیت تفکر می‌باشد. تمرکز کردن و چیزی را کانون توجه قراردادن از روی آگاهی به عنوان اصول اصلی هستند.

این از بعضی چیزها به منظور این که به طور مؤثر با دیگران همراه باشیم به وجود می‌آید.

همانطورکه نورمن (۱۹۷۶) و موری(۱۹۷۰)اشاره کرده‌اند. تعاریف متفاوتی از دقت وجود دارد و مردم از این اصطلاح در روش های گوناگونی استفاده می‌کنند

۲-۷-۱)دقت و آگاهی

در تحقیق اولیه در تاریخ عملکرد انسان همان گونه که به وسیله اظهارات جیمز (۱۸۹۰) بیان شده است دفت با مفهوم آگاهی در ارتباط است که به عنوان چیزی که ما از آن در زمان داده آگاهی داریم تعریف می شود.

اندازه گیری آگاهی مسئله ساز است چون در زمان تنها راه برای درک چیزی که موضوع آگاهی می‌باشد این است که خواسته شود تا در ذهن خود تحقیق کنند و این برای رفتارگرایان حالت ذهنی دارد تا اطلاعات را محاسبه کرده و به شکل تئوری در می آورند روش های اندازه گیری مغزی به دانشمندان اجازه داده تا الگوهای مفالیت مغزی را مشاهده کنند و انواع عینی از اطلاعات را در مقایسه با آنچه قبلا در اختیار داشته اند نشان دهند.(کوهن اسکولر ۱۹۹۷ پسند و پترسون ۱۹۹).

(پالمرز ۱۹۹۵) آگاهی همچنین به مفهوم پردازش کنترل شده در مقابل خودکار ارتباط برقرار می‌کند .عملکرد با حافظه را به طور مستقیم وغیر مستقیم آزمایش می‌کند. (رودریگرومک در موت ۱۹۹۳)و استفاده از اندازه گیری را به طور مجزا (یاکوبی یا لوسینال و جنیینگز ۱۹۹۷) یک تاثیر مستقل از آگاهی و عدم آگاهی را در رفتار پیشنهاد می‌دهند .

۲-۷-۲)دقت به عنوان یک ظرفیت یا منبع

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...