در پژوهش دیگری از زیمرمن، جکوبسون، مک اینیکر[۱۰۹]و واتسون (۱۹۹۶؛ به نقل از نظری، ۱۳۸۳) مطالعه ای را برای بررسی اثر مشاوره را حل محور بر افزایش مهارت های والدینی و درک قابلیت های خانواده انجام دادند.

والدین کسانی بودند که از رفتار نوجوانانشان ناراضی بودند.این گروه از والدین از طریق آگهی روزنامه دعوت شدند و سپس به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (N=30) و کنترل (N=12) جایگزین شدند. همه آزمودنی ها پرسشنامه مهارت های والدین (PST) [۱۱۰] را تکمیل کردند. این پرسشنامه ۸۶ آیتم دارد که به ۷ مقیاس کوچک تر تقسیم می‌شوند. ابزارهای ارزیابی قابلیت های خانواده نیز ۱۲ آیتم دارد که خوشحالی خانواده را ارزیابی می‌کند گروه آزمایش به شش گروه کوچکتر تقسیم شد که هر گروه از ۴ الی ۸ والد تشکیل شده بود. این جلسات توسط فارغ التحصیلان برنامه زوج درمانی و خانواده درمانی اداره می شد.

مقایسه نتایج پس آزمون‌های (SFT) و گروه کنترل توسط آزمون t تفاوت های معنی داری را در نمره کل (PST) و بعضی از خرده مقیاس‌ها (تصور نقش و همدلی ارتباط و محدوده محیط) نشان داد. در نتیاج ارزیابی قابلیت های خانواده تفاوت معنی داری بین گروه ها دیده نشد. مقایسه نتایج پیش آزمون و پی آزمون تغییر معنی داری در خرده مقیاس های تصور نقش، صمیمیت، ارتباط و محدوده محیط در آزمون (PST) و نمونه کل (SFA) نشان داد. مقایسه نتایج پیش آزمون و پس آزمون گروه کنترل فقط در خرده مقیاس حمایت نقش تغییر معنی داری را نشان داد. نتایج این پژوهش نشان داد که آزمودنی ها به میزان زیاد (SFT) استفاده کرده‌اند.

در پژوهشی (کودک بورن ، توماس و کوک بورن[۱۱۱]، ۱۹۹۷؛ به نقل از نظری، ۱۳۸۳) اثر SFT را بر سازگاری روانشناختی[۱۱۲] و بازگشت به کار در بیمارانی که صدمات اورتوپدی داشتند، بررسی کردند. نمونه مورد مطالعه ۴۸ بیمار و همسرانشان بود که به وسیله جراح اورتوپد به یک برنامه توانبخشی که جهت آماده کردن بیماران برای بازگشت به کار طراحی شده بود ارجاع شده بودند.

آزمودنی ها به طور تصادفی در چهار گروه جایگزین شدند که تشکیل طرح چهار گروه سولومون[۱۱۳]را دادند. مداخله برای ‌گروه‌های یک و سه از شش جلسه یک هفته ای SFT و برنامه توانبخشی تشکیل شده بود. ‌گروه‌های ۲ و ۴ که ‌گروه‌های کنترل بودند، فقط برنامه توانبخشی را دریافت کردند. ‌گروه‌های ۱ و ۲ پیش آزمون را که مقیاس های ارزیابی سرگشتگی خانواده (f-copes) [۱۱۴] بود دریافت کردند.

در پایان مداخله هر چهار گروه، پس آزمون (f-copes) و همچنین مقیاس خود گزارشی سازگاری روانشناختی با بیماری (Pals-Sr) [۱۱۵]را دریافت کردند. همسر همه آزمودنی ها هم در پایان به (Pals-Sr) پاسخ دادند.

تحلیل داده ها f-copes تفاوت های بین گروهی معنی داری را در همه ۳ خرده مقیاس آزمون نشان داد. دو گروه آزمایش در همه خرده مقیاس ها به طور معنی داری بالاتر از ‌گروه‌های کنترل بودند. در آزمون (Pals-Sr) نیز تفاوت های بین گروهی، معنی دار بود. نتیجه اینکه آزمودنی های ‌گروه‌های آزمایش به طور معنی داری در سازگاری اجتماعی از بیماران گروه کنترل بالاتر بودند. در هفت روز پس از پایان درمان، ۶۸% آزمودنی های ‌گروه‌های آزمایش به کار بازگشتند و در مقابل ۴% از آزمودنی های گروه کنترل به کار بازگشتند. بعد از گذشت ۳۰ روز از درمان، ۹۲% از آزمودنی های گروه آزمایش به کار بازگشتند و ۴۸% از آزمودنی های گروه کنترل به کار بازگشتند. این پژوهش اثر مشاوره راه حل محوررا بر ایجاد امید واستفاده از قابلیت ها و تأکید بر نکات مثبت تأیید می‌کند.

در پژوهش دیگری لیندفورس و مگنوسون[۱۱۶](۱۹۹۷)، کارایی مشاوره راه حل محور را در کاهش جرم در زندانیانی که در استکهلم زندانی بودند بررسی کردند این جمعیت شامل مجرمینی با درجه بالایی از جرم، اختلال در نظم و تاریخچه طولانی از مصرف مواد و حضور در مؤسسات اصلاح و تربیت بود. در این مطالعه زندانیانی که بین ۲ الی ۱۰ ماه در زندان بودند و به شرکت در مطالعه تمایل داشتند به طور تصادفی در گروه آزمایش و گروه کنترل جایگزین شدند. برای آزمودنی های گروه آزمایش به طور متوسط ۵ جلسه مشاوره را حل محور اجرا شد.

جرم بعدی آزمودنی ها عبارت بود از عمل خلاف آزمودنی ها پس از آزادی از زندان که به جریمه شدن یا زندانی شدن دوباره منجر شده باشد. در مدت ۱۲ تا ۱۶ ماه پس از آزادی زندانیان شرکت کننده در مطالعه، اطلاعات توسط زندان مرکزی جمع آروی شد.

با گذشت ۱۲ ماه از آزادی، ۵۳% از آزمودنی های گروه آزمایش مرتکب جرم مجدد شدند و در مقایسه ۷۶% از آزمودنی های گروه کنترل به جرم مجدد دست زدند. باگذشت ۱۶ ماه از آزادی، دامنه جرم در گروه آزمایش به انجام شده و طول مدت آن در افراد گروه SFT کمتر از گروه کنترل بود نهایتاًً اینکه محققین نتیجه گرفتند که یک سال پس از آزمایش زندانیان گروه کنترل هزینه ۷/۲ میلیون کرونی بیشتر از زندانیان گروه آزمایش بر جای گذاشتند (لیندوزرس و مگنوسون، ۱۹۹۷؛ به نقل از نظری، ۱۳۸۳).

در مطالعه دیگری (۱۹۹۷)، سیگرام[۱۱۷]کارایی SFT را برای بهبود نگرش ها و رفتارها و کاهش تفکر و رفتار ضد اجتماعی در خطاکاران نوجوان در یک مرکز نگهداری نوجوانان بررسی کرد. مورد مطالعه مرکب از ۴۰ نوجوان بود که بر اساس حکم داده شده درجه بندی شدند و سپس در گروه آزمایشی (n=21) و گروه کنترل (n=19) جایگزین شدند. ۸۵% از آزمودنی ها سابقه رفتار پرخاشگرانه را داشتند. ۹۰% از آن ها جرم تکراری داشتند و ۶۵% در حال حاضر به دلیل جرم خشونت آمیز زندانی بودند آزمودنی ها به جلسات گروهی تمایل داشتند و در ۱۰ جلسه که بین ۴۰ تا ۶۰ دقیقه طول می کشید، شرکت کردند.

ابزارهای اندازه گیری شامل مقیاس های جرم چک لیست جس نس[۱۱۸]، گزارش خود جوان آکنباج، پرسشنامه روانشناختی کارلسون، پرسشنامه عزت نفس کوپراسمیت تو یک پرسشنامه راه حل محورکه توسط سیگرام طراحی شده بود.

تحلیل پرسشنامه راه حل محورنشان داد که گروه آزمایش در حل مشکلات پیشرفت بیشتری داشتند و همچنین به تواناییشان برای حفظ تغییر اعتماد بیشتری نسبت به گروه کنترل نشان دادند. اطلاعات پرسشنامه کارلسون نشان داد که گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل در خوشبینی نسبت به آینده و همدلی به طور معنی داری در سطح بالاتر و در تمایلات ضد اجتماعی و سوء استفاده از داروها به طور معنی داری در سطح پایین تری بودند. آزمودنی های گروه آزمایش مشکلات تمرکز کمتری داشتند. دوگروه در پرسشنامه های جس نس و کوپر اسمیت هیچ تفاوت معنی داری را نشان ندادند بعد از ۶ ماه پی گیری ۲۰% از اعضا گروه آزمایش و ۴۲% اعضای گروه کنترل، جرم دوباره مرتکب شدند. نتایج این پژوهش با فرضیات دیدگاه راه حل محور همخوانی داشت (سیگرام، ۱۹۹۷؛ به نقل از نظری، ۱۳۸۳).

در مطالعه ای دیگر لافونتین و گارنر[۱۱۹](۱۹۹۶؛ به نقل از نظری، ۱۳۸۳) ، اثر رویکرد راه حل محور(SFT) را بر کودکان کم سن مدرسه و مشاوران مدرسه بررسی کردند. نمونه شامل ۵۷ مشاور بود که به طور تصادفی در ‌گروه‌های آزمایش و کنترل جایگزین شدند. این مشاوران در مجموع با ۳۱۱ دانش آموز دبیرستانی و راهنمایی وابتدایی سرو کار داشتند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...