کاهش هزینه سرمایه، حاصل حرکت شرکت به سمت ساختار بهینه سرمایه می‌باشد. منظور از ساختار بهینه سرمایه، ترکیبی از بدهی و حقوق صاحبان سهام است که با آن ترکیب هزینه سرمایه به حداقل می‌رسد. استقراض در ابتدا موجب کاهش هزینه سرمایه می‌شود اما افزایش بدهی در نهایت موجبات افزایش هزینه سرمایه را به دلیل بروز هزینه های ورشکستگی به دنبال خواهد داشت. در ادبیات مالی، ساختار بهینه سرمایه به طور مشخص و ثابت وجود ندارد بلکه باید در جستجوی آن بود. حال سؤال این است که این جستجو باید در چه جهتی انجام شود؟ راهنمای این جهت‌یابی همان هزینه سرمایه محاسبه‌شده است، یعنی با اندازه‌گیری هزینه سرمایه و روند آن می‌توان دریافت که آیا حرکت از ساختار غیر بهینه به سمت ساختار بهینه صورت می‌گیرد یا خیر.

با پذیرش حداکثر نمودن ارزش شرکت به عنوان هدف شرکت، مدیریت باید ساختار سرمایه را به سمت و سویی سوق دهد که این هدف تأمین شود، لذا ساختار بهینه به عنوان ترکیبی از بدهی و حقوق صاحبان سهام تعریف می‌شود که ارزش شرکت را حداکثر نماید. ارزش شرکت عمدتاًً مبتنی بر ارزش فعلی عایدات آتی با بهره گرفتن از نرخ تنزیلی است که این نرخ تنزیل همان هزینه سرمایه است (خداپناه،۱۳۹۲).

۲-۲۰- بازده مورد انتظار

بازده مورد انتظار بازدهی است که با عدم اطمینان همراه است و احتمال دارد برآورده شود و یا این که برآورده نشود. سرمایه‌گذاری به روی اوراق بهادار ریسک دار و بلندمدت می‌تواند باعث برآورده شدن بازدهی مورد انتظار سرمایه‌گذاران شود و در حالی که در کوتاه‌مدت این امر کمتر اتفاق می‌افتد (تهرانی و نوربخش،۱۳۸۲).

آقایان شارپ و لینتز در تحقیقات خود که منجر به ارائه مدل قیمت‌گذاری دارایی و سرمایه شد اثبات کردند که بازده مورد انتظار یک اوراق بهادار منحصربه‌فرد مساوی با بازده یک دارایی بدون ریسک به‌علاوه‌ ریسک نسبی اوراق بهادار (بتا) ضرب در اختلاف بازده سبد بازار منهای بازده دارایی بدون ریسک است که با بهره گرفتن از معادله زیر محاسبه می‌شود. (محمدی،۱۳۸۵)

(۲-۱)

: نرخ بازده مورد انتظار از ورقه بهادار

: نرخ بازده بدون ریسک

: نرخ بازده مورد انتظار از سبد بازار

: ریسک سیستماتیک

۲-۲۱- مدل‌های تعیین بازدهی مورد انتظار اوراق بهادار

۲-۲۱-۱- مدل‌های تک عاملی

۲-۲۱-۱-۱- مدل مارکویتز (۱۹۵۲)

در سال ۱۹۵۰ هری مارکویتز مدل اساسی سبدها را ارائه کرد که مبنایی برای تئوری مدرن سبد گردید. قبل از مارکویتز سرمایه‌گذاران با مفاهیم ریسک و بازده آشنا بودند ولی معمولاً نمی‌توانستند آن را اندازه‌گیری کنند. مارکویتز اولین کسی بود که مفهوم سبد و ایجاد تنوع را به صورت روش رسمی بیان کرد. وی با ارائه روش اندازه‌گیری ریسک سبد به محاسبه ریسک و بازده مورد انتظار آن پرداخت. مدل او بر مبنای بازده مورد انتظار سبد با در نظر گرفتن سطح معقولی از ریسک است. مفروضات اساسی مارکویتز مبنای مدل او را شکل می‌دهد که عبارتنداز:

۱٫ سرمایه‌گذاران بازده را مطلوب دانسته و از ریسک متنفر هستند.

۲٫ سرمایه‌گذاران در تصمیم‌گیری منطقی عمل می‌کنند.

۳٫ سرمایه‌گذاران تصمیم‌گیری‌هایی اتخاذ می‌کنند که باعث حداکثر کردن بازده مطلوب آن‌ ها می‌شود.

با وجود این فرضیات، ریسک با واریانس (انحراف معیار) بازده سبد اندازه‌گیری می‌شود. از مزایای عمده این مدل، این است که بازدهی مورد انتظار اوراق بهادار، با کوواریانس سایر اوراق بهادار مرتبط است که نشان می‌دهد چگونه اوراق بهادار به سبد سرمایه‌گذار اضافه‌شده‌اند.

۲-۲۱-۱-۲- تئوری بازار سرمایه

تئوری بازار سرمایه به دنبال توضیح و بیان هزینه‌یابی دارایی‌های سرمایه‌ای در بازار است. همچنین ارائه مدلی است که بتواند دارایی‌های ریسک دار را قیمت‌گذاری کند. تئوری سبد، نحوه عمل سرمایه‌گذاری در انتخاب یک سبد بهینه از اوراق بهادار را توضیح می‌دهد. در حالی که تئوری بازار سرمایه نحوه قیمت‌گذاری دارایی‌ها در یک بازار که سرمایه‌گذاران از مدل سبد مارکویتز استفاده می‌کنند را توضیح می‌دهد. این بدان معنی است که تئوری بازار سرمایه ‌بر مبنای مفهوم متنوع سازی کارآی سبد بنا نهاده شده است (تهرانی و نوربخش، ۱۳۸۲).

  • مفروضات تئوری بازار سرمایه

مفروضاتی برای تئوری بازار سرمایه مطرح می‌شود:

۱٫ تمامی سرمایه‌گذاران در خصوص نرخ بازده آتی از توزیع احتمال یکسانی برخوردارند و دارای انتظارات یکسان یا همگنی هستند.

۲٫ تمامی سرمایه‌گذاران دارای افق زمانی یکسان یک دوره‌ای هستند.

۳٫ تمامی سرمایه‌گذاران می‌توانند با نرخ بازده بدون ریسک وام گرفته و یا قرض بدهند.

۴٫ هیچ سرمایه‌گذاری به‌تنهایی نمی‌تواند با توجه به تصمیمات خرید و فروش خودش بر قیمت سهام تأثیر بگذارد.

عامل مهم در پیشرفت و بهبود تئوری بازار سرمایه، ارائه دارایی بدون ریسک در تجزیه‌و تحلیل است که سرمایه‌گذاران می‌توانند دارایی بدون ریسک مانند اوراق بهادار خزانه کوتاه‌مدت را خریداری نمایند. این تئوری را عموماً به ویلیام شارپ، نسبت می‌دهند که برای آن جایزه نوبل دریافت ‌کرده‌است؛ اما لینتنر و موسین نیز به طور مستقل آن را به دست آورده‌اند.

۲-۲۱-۱-۳- مدل بازار

عوامل زیادی در بازده و ریسک اوراق بهادار تاثیرگذار هستند. در یک تقسیم‌بندی کلی پرفسور ویلیام شارپ بر مبنای مدل مارکویتز اعلام می‌دارد که کلیه عوامل به دو گروه اصلی زیر طبقه‌بندی می‌شوند:

۱٫ عواملی که مربوط به خود شرکت است و تنها بر همان شرکت اثر می‌گذارد، مثل ریسک مدیریت.

۲٫ عواملی که مربوط به بازار است و تقریباً به طور نسبی بر تمام شرکت‌ها اثر می‌گذارد، مانند ریسک نرخ بهره.

به عوامل بازار، ریسک سیستماتیک و به عوامل خاص شرکتی ریسک غیر سیستماتیک یا خاص گفته می‌شود. معمولاً برای نرخ بازده هر اوراق بهاداری می‌توان معادله زیر را نوشت:

(۲-۲)

که در این فرمول:

: نرخ بازده دارایی i در دوره t

: نرخ بازده کلیه اوراق بهادار موجود در بازار در دوره t

: اخلال تصادفی در فرایند در دوره t

در این معادله که به عنوان مدل بازار شناخته شده است، فرض بر این است که تغییرات حاصله در بازده اوراق بهادار به طور عمده ناشی از عوامل بازار است. به بیانی دیگر، در این مدل فرض بر این است که کوواریانس بازدهی بین اوراق بهادار کلاً به خاطر وجود عاملی مشترک است که شاخص نامیده می‌شود. در این مدل از نرخ بازده مجموعه سهم بازار به عنوان شاخص استفاده می‌شود. شاخص بازار اثر مشترکی روی تمام اوراق بهادار می‌گذارد.

۲-۲۱-۲- مدل‌های چندعاملی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...