فایل های دانشگاهی| قسمت 5 – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
چان و چوی (۱۹۹۶ ) با مطالعه ی بورس لندن، به این نتیجه رسیدند که بتای مدل قیمت گذاری دارایی سرمایه ای در تشریح تفاوت بازده ها، نقش ضعیفی دارد، ولی متغیر نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار، در این خصوص اهمیت بیشتری دارد.
چوی و وای (۱۹۹۷) همچون چونگ و ونگ، تحقیق مشابهی را در (بازار نوظهور آسیا ) هنگ کنگ، کره، مالزی، تایوان و تایلند انجام دادند و دریافتند که رابطه ضعیفی بین بتا و متوسط بازده وجود دارد. علاوه بر این به این مطلب پی بردند که بازده سهام بیشتر با اندازه و نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار مرتبط میباشد.
جنسن و مرسر(۱۹۹۷)رابطه بین بازده و اندازه و نیز رابطه بین بازده و نسبت BE/ME و کوچک بودن شرکت تنها در دوره سیاست پولی انبساطی غالب است. از اینرو است که سرمایهگذاران خارج در این بازارهای مالی تازه تأسيس ترجیح میدهند تا در سهام بازارهای بزرگ سرمایهگذاریکننده زیرا اطلاعات آن ها به سهولت بیشتری در دسترس است. همچنین نقدپذیری این سهام نیز بالاتر است و این امر موید آن است که سهام ارزشی عملکرد و مطلوبیت بهتری نسبت به سهام رشدی دارند.
باربر و لیون(۱۹۹۷) پژوهشی را با عنوان” اندازه شرکت، نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار و بازدهی اوراق بهادار: نمونه کنار گذاشته شده شرکتهای مالی” انجام دادند. پژوهش آن ها بر مبنای نتایج پژوهش فاما و فرنچ (۱۹۹۲) بود. آن ها بازدهی نمونهای از مؤسسات مالی را بررسی نمودند که فاما و فرنچ (۱۹۹۲) از تحلیلهای خود خارج کرده بودند. شواهد به دست آمده نشان داد که اندازه شرکت و نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار سهام تغییرات مقطعی در بازدهی اوراق بهادار را بهروشی معنادار، توضیح میدهد.
آلن و کلیری (۱۹۹۸) به بررسی مدل فاما و فرنچ در یک دوره ۱۴ ساله و بین ۱۹۷ شرکت پذیرفته شده در بورس مالزی را پرداختند. نتایج نشان داد که اندازه، با بازدهی ارتباط منفی دارد. در نهایت متغیر حسابداری ارزش دفتری به ارزش بازار، بازدهی بالاتر را میتواند پیشبینی کند. بدین معنی که هرچه نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار بیشتر باشد، بازدهی مورد انتظار بالاتر است. نتایج به دست آمده از این پژوهش، پژوهشهای فاما و فرنچ در بازار آمریکا را تأیید نمود، بدین معنی که بتا قدرت پیشبینی کنندگی ندارد ولی اندازه و نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار بر بازدهی سهام موثرند.
پوراس (۱۹۹۸) بهمقایسه مدل CAPM با مدل قیمتگذاری سه عاملی فاما و فرنچ (۱۹۹۵) پرداخت. او شواهد بیشتری در حمایت از مدل نسبت بهمدل قیمتگذاری سه عاملی به دست آورد.
باندری (۱۹۸۸) بیان میکند که اگر درجه ی اهرم به ارزش بازار و بتا اضافه شود، تغییرات بازده شرکت ها نسبت به یک دیگر بهتر توجیه می شود.
استرانگ و ژیو (۱۹۹۹) رابطه بین بازده و اندازه و نیز رابطه بین بازده و نسبت BE/ME را در بورس لندن مورد بررسی قرار دادند. تا آن سال تحقیقی در مورد وجود این رابطه در انگلستان انجام نشده بود. در این تحقیق از روانشناسی و ابزار تحقیق فاما و فرنچ برای بررسی رفتار بازده سهام استفاده شده است. آن ها در تحقیق خود در مطالعات قبلی از جمله مطالعه فاما و فرنچ را واکاوی کردند. مطالعات فاما و فرنچ متمرکز برآزمایش توانایی بتا برای توجیه در تشریح بازده مورد انتظار انجامشده است. نتیجه مطالعات فاما در تضاد با این فرضیه بود که بازده مورد انتظار با بتا رابطه خطی دارد. آنچه مطالعات فاما و فرنچ را از دیگر مطالعات مجزا میکند آن است که فاما و فرنچ دریافتند که بتا با کنترل عنصر اندازه و نسبت BE/ME هیچ قدرتی برای تفسیر بازده ندارد.
باری، گلدریر، لوک وود و رودریگز (۱۹۹۹) در تحقیقی اثرات اندازه و نسبت BE/ME بر بازده سهام در ۲۶ بازار سرمایه تازه تأسيس مورد بررسی قرار دادند (طی دوره زمانی ۱۹۹۸-۱۹۸۵). در این اثرات این متغیرها از طریق ایجاد پرتفویهای دربرگیرنده سهام شرکتهای مورد بررسی قرار گرفت. این شرکتها شامل آرژانتین، شیلی، برزیل، کلمبیا، مکزیک، پرو، ونزوئلا و بورسهای خاورمیانه شامل اردن و بورسهای آسیا شامل چین، سری لانکا، تایوان، هند، اندونزی، کره، مالزی، پاکستان، فلیپین بورسهای آفریقا مانند نیجریه، آفریقای جنوبی و زیمباوه است. یافته های این تحقیق منطبق با نتایج دست آمده در تحقیقات قبلی از جمله تحقیقات فاما و فرنچ است. همچنین نتایج حاکی از آن است که رابطه نسبت BE/ME با بازده قویتری از رابطه بازده با اندازه میباشد. برخی از تحقیقگران براین عقیده بودند که رابطه موجود بین بازده و اندازه و بازده با نسبت BE/ME که در تحقیقهای صورت گرفته در آمریکا مشخص گردیده تنها در آمریکا و با توجه بهشرایط و ویژگیهای حاکم در بازارهای مالی و اقتصادی آن کشور صدق میکند. اما نتایج این تحقیق این ایده را نفی نمود و نشان داد که در بازارهای مالی از جمله بازارهای تازه تأسيس قارهها و کشورهای مختلف نیز چنین رابطهای حاکم است.
گاتچف (۱۹۹۹) رابطه بین اندازه و نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار سهام و بازده سهام را برای شرکتهای مالی و غیرمالی در خلال سالهای ۱۹۹۹-۱۹۸۰ مورد بررسی قرار داد. او نتیجه گرفت که رابطه بین نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار سهام و بازده سهام برای شرکتهای مالی و غیرمالی ندارد. ضرایب میانگین رگرسیون برش عرضی مورد استفاده فاما و مکبث در تحقیق گاتچف نیز به کار رفت و نشان داد که اندازه برروی بازده سهام شرکتهای مالی اثر ندارد .
دیویس، فاما و فرنچ مجدداً به آزمون مدل سه عاملی با بهره گرفتن از بازده های با وزن مساوی به جز NASDAQ و AMEX ، NYSE پرداختند. جامعه آن ها شامل تمام شرکتهای عضو شرکتهای مالی و حمل و نقل در طی سالهای ۱۹۲۵ تا ۱۹۹۶ بود. نتایج نشان داد که SMB شاخص اندازه پرتفوی با افزایش اندازه شرکت کاهش و HML (شاخص نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار پرتفوی) افزایش مییابد. بنابرین مجدداً دریافتند که هر چند همه مدل ها دارای اشتباهاتی هستند ولی مدل سه عاملی بهتر از بقیه، قادر به توضیح میانگین بازده ها میباشد. (دیویس و فاما و فرنچ ۲۰۰۰)
بیلدیکو گولای (۲۰۰۰) طی تحیقیقاتی که برروی سهام بورس اوراق بهادار استانبول داشتند شواهدی مبنیبر اینکه قیمت، اندازه نسبت BE/ME و نسبت E/P اثر معنیداری برروی بازده سهام شرکتهای موجود در بورس استانبول دارد، به دست آوردند.
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1401-10-01] [ 11:12:00 ق.ظ ]
|