ردیف

استان

خوشه های صنعتی

۱

آذر بایجان شرقی

قطعات خودروی تبریز

۲

آذر بایجان شرقی

کفش چرمی تبریز

۳

آذربایجان غربی

صنایع فرآوری و نگهداری محصولات باغی

۴

آذربایجان غربی

سنگ‌های ساختمانی

۵

آذربایجان غربی

نقل و بید مشک و عرقیات گیاه

۶

اصفهان

سنگ اصفهان

۷

اصفهان

سنگ و فلزات قیمتی(طلا)

۸

اصفهان

آجر اصفهان

۹

اصفهان

نساجی(حوله بافی آدریان)

۱۰

اصفهان

قطعات پلاستیکی اصفهان

۱۱

تهران

چرم ورامین

۱۲

تهران

سنگ شمس آباد تهران

۱۳

تهران

تجهیزات بیمارستانی تهران

۱۴

تهران

خدمات پیمانکاری ساختمانی تهران

۱۵

تهران

طلاو جواهرات تهران

۱۶

چهارمحال و بخ

گز بلداجی

۱۷

خراسان رضوی

زعفران خراسان رضوی

۱۸

خراسان رضوی

مبلمان شاندیز

۱۹

خراسان رضوی

قطعات خودروی مشهد

۲۰

خراسان رضوی

جواهرات مشهد

۲۱

خوزستان

تجهیزات نفت و گاز خوزستان

۲۲

خوزستان

خرمای خوزستان

۲۳

فارس

عرقیات میمند

۲۴

فارس

فرآوری سنگ نیریز

۲۵

قم

کفش و دمپایی قم

۲۶

کرمان

خرمای بم

۲۷

کرمان

فرآوری پسته

۲۸

کرمانشاه

نان برنجی کرمانشاه

۲۹

گلستان

خوراک دام وطیور گلستان

۳۰

گیلان

بسته بندی و فرآوری زیتون

۳۱

گیلان

فرآوری چای

۳۲

گیلان

ادوات شالیکوبی

۳۳

مازندران

ادوات کشاورزیجویبار

۳۴

مازندران

مصنوعات چوبی بابل

۳۵

مرکزی

قطعات ریلی اراک

۳۶

مرکزی

سنگ محلات

۳۷

مرکزی

عایق و ایزولاسیون دلیجان

۳۸

همدان

مبلمان ملایر

۳۹

همدان

سفاللالجین همدان

۴۰

همدان

قطعات لاستیکی در رزن

۴۱

یزد

کاشی و سرامیک

۴۲

یزد

نساجی

۲-۳٫ نظریه های گرایش به خوشه سازی

در یکی دو دهه اخیر، تغییرات اساسی و کیفی بسیار زیادی در همه حوزه های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی به وجود آمده است. اقتصاددانان و نظریه‌پردازانِ سازمان‌ها و تشکیلات صنعتی، در توجیه این تغییرات، نظریه هایی را ابراز ‌داشته‌اند و تلاش کرده‌اند تا علل شکل‌گیری این تغییرات و پیامدهای آن ها را موشکافی نمایند. نظریه ی اقتصادهای حاشیه‌ای پن‌روز، نظریه اکس و آدرش و به ویژه نظریه ی الگوی توسعه خوشه‌ای، از مهمترین نظریات در این زمینه محسوب می‌شوند.

الف) نظریه ی اقتصادهای حاشیه‌ای پِن روز[۱۳]

پن‌روز ، به عنوان یک اقتصاددان، در نظریه اقتصادهای حاشیه‌ای خود اظهار می‌کند که در شرایط شکوفایی و رونق اقتصادی، ایجاد فرصت‌های رشد برای صنایع کوچک و متوسط، ممکن‌الحصول‌تر و راحت‌تر از توسعه صنایع بزرگ است(اکس، ۱۳۸۳). بر اساس این نظریه، در مراحل ابتدائی بروز شرایط رشد عمومی و باز شدن افق‌های جدید توسعه و گسترش فعالیت‌های تولیدی، صنایع بزرگ به سبب محدود بودن زمینه‌های توسعه و اقتصادی نبودن نسبی افزایش ظرفیت‌ها(که مستلزم سرمایه‌گذاری‌های کلان است) ‌به این فرصت‌ها در برنامه‌ریزی خود، توجه کمتری دارند و ترجیح می‌دهند که سرمایه ی خود را در افزایش تولیدات جاری صرف نمایند، تا اینکه آن را صرف سرمایه‌گذاری در تولیدات جدید نمایند؛ چرا که زمان ثمردهی آن طولانی بوده و هزینه های تبلیغات و بازاریابی سنگینی را نیز ‌به این صنایع تحمیل می‌کند. گرچه طیف گسترده‌ای از نوآوری‌ها در محصولات و فرایند تولید با سرعت زیاد در حال وقوع است. ولی روش به کارگیری نوآوری‌ها در صنایع بزرگ، به سبب ساختار خاص این صنایع، با آرامش و طبق برنامه‌ریزی میان‌ مدت و یا دراز مدت صورت می‌پذیرد.

در واقع در بنگاه‌های بزرگ، تنها نوآوری‌های متناسب با شرایط بازار و استراتژی بنگاه و قابلیت انعطاف ماشین‌آلات موجود به کار گرفته می‌شود و مدیران از به کارگیری دیگر نوآوری‌ها صرف‌نظر می‌کنند. در این بنگاه‌ها، شرط به کارگیری نوآوری، بخصوص در فرایند تولید، مستهلک شدن ماشین‌آلات موجود، یا فرصت‌های درآمدی بالا، یا حفظ سهم شرکت‌های بزرگ از بازار است. برعکس در بنگاه‌های کوچک این نوع محدودیت ها وجود ندارد، ‌چرا که آن ها با هزینه های عمومی کم و ظرفیت محدود ماشین آلات، انعطاف پذیری بیشتری دارند. به‌علاوه به‌کارگیری ماشین آلات جدید با فناوری پیشرفته، موجب افزایش این مزیت در آن ها گشته و امکان رشد را در صنایع کوچک و متوسط به شدت افزایش می‌دهد(پن روز، ۱۹۹۳).

ب) نظریه ی اَکس و آدرِش[۱۴]

در دو دهه ی اخیر وحدت بازارها و افزایش آگاهی مصرف‌کنندگان موجب تغییر در ساختار تقاضا گشته است. از آنجا که صنایع بزرگ به سبب ساختار خاص خود، ‌انعطاف لازم را در ‌پاسخ‌گویی‌ به تنوع‌طلبی مصرف‌کنندگان ندارند، زمینه ی رشد صنایع کوچک، بیش از پیش، فراهم شده است. عوامل دیگری نیز در تحول ساختار تقاضا و حرکت به سمت صنایع کوچک و متوسط مؤثر بوده‌اند. مهمترین این عوامل عبارتند از:

– تمایل صنایع بزرگ در بازگشت به تخصص‌های اصلی خود و واگذاری بخش‌های دیگر تولیدی به صنایع کوچک و اقماری و تامین بخش قابل توجهی از نیازهای خود از طریق پیمانکاری؛

– کاهش اطمینان از روند بازار و هزینه های بالای نگهداری بخش‌های تولیدی؛

– نوآوری در تولید و فرایند(اکس، ۱۳۸۳).

ج) نظریه ی الگوی توسعه خوشه‌ای

از حدود سه دهه پیش، ساختار خوشه‌ای صنعتی در کشور ایتالیا، نظر دانشمندان توسعه را به خود جلب کرد. از این جهت که در بعضی رشته‌های صنعتی و با تکیه بر مزیت‌های خاص برخاسته از مهارت‌ها و دانش‌ها(که بر اثر گذشت زمان تبدیل به سرمایه های اجتماعی مناطق شده‌اند)، این خوشه‌ها توانستند موجبات رشد اقتصادی را در بستر‌های جغرافیایی خود فراهم آوردند. هر خوشه ی صنعتی متشکل از تعدادی از صنایع کوچک و انواع شرکت‌های خدمات مالی، مشاوره‌ای، بازاریابی و… است. این صنایع با ایجاد شبکه های ارتباطاتی منظم و همکاری‌های سیستماتیک با یکدیگر، ضمن دستیابی به شاخص های تولید انبوه، از مزیت‌های صنایع کوچک همچون نوآوری و تنوع نیز برخوردار هستند. در این زمینه، ادمیرال[۱۵](۲۰۰۵) معتقد است که در ترتیبات جدید، رابطه ی بین صنایع بزرگ و کوچک به شکل قابل توجهی در تغییر است. شاید دیگر درست نباشد که بنگاه‌های کوچک و بزرگ را مقابل هم در نظر بگیریم.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...