سلیگمن پژوهش‌هایی را در ارتباط با موضوع درماندگی آموخته‌شده[۳۴] انجام داد و نظریه‌ای در این رابطه ارائه کرد (کاوه، ۱۳۸۸). درماندگی آموخته‌شده نوعی حالت روان‌شناختی است که وقتی فردی انتظار دارد پیامدهای زندگی غیرقابل‌کنترل باشند، ایجاد می‌شود (,Seligman 1975، به نقل از ریو، ترجمه سید محمدی، ۱۳۸۲).

نظریه تجدیدنظر شده درماندگی آموخته‌شده، بر اهمیت اسناد یا نسبت دادن‌هایی که افراد در یک موقعیت به کار می‌برند تأکید می‌کند. هریک از افراد در نسبت دادن امور به علل مختلف، عادت‌های خاصی دارند که این خصلت شخصیتی «سبک تبیین[۳۵]» یا «سبک اسناد[۳۶]» نامیده می‌شود.

سبک تبیین در هر فرد در دوره کودکی شکل می‌گیرد و ‌در صورتیکه از خارج دخالتی در آن اعمال نشود، سرتاسر عمر پابرجا می‌ماند. سبک تبیین سه بعد دارد که عبارت‌اند از:

تداوم (گاهی در برابر همیشه)، فراگیر بودن (خاص در برابر کلی)، شخصی‌سازی (درونی در برابر بیرونی) (Seligman et al 1995,، به نقل از کاوه، ۱۳۸۸).

سبک تبیین خوش‌بینانه، به صورت گرایش به توجیه کردن رویدادهای ناگوار با انتساب‌های بیرونی، ناپایدار و قابل‌کنترل آشکار می‌شود. سبک تبیین بدبینانه، به صورت گرایش به توجیه کردن رویدادهای ناگوار با انتساب‌های درونی، پایدار و غیرقابل‌کنترل آشکار می‌شود (ریو، ترجمه سید محمدی، ۱۳۸۲). ازنظر سلیگمن خوش‌بینی نوعی فرایند شناختی است که می‌تواند آموخته شود. همانند مفهوم خودکارآمدی، خوش‌بینی نیز باعث تسهیل تاب‌آوری می‌شود و هیجانات و شناخت فرد را تحت تأثیر قرار می‌دهد (کاوه، ۱۳۸۸).

۲-۱-۳-۲-۵-رویکرد فرانکل به تاب‌آوری

فرانکل در کتاب ماندگار و معروف خود «انسان در جستجوی معنا[۳۷]» تجربه‌ای را که منجر به کشف لوگوتراپی شد توضیح می‌دهد، وی مدت زیادی که در اردوگاه کار اجباری اسیر بود به یافته های سحرآمیزی دست‌یافت: وقتی انسان با وضعی اجتناب‌ناپذیر مواجه می‌شود و یا با سرنوشتی تغییرناپذیر روبروست، این فرصت را یافته است که به عالی‌ترین ارزش‌ها و به ژرف‌ترین معنای زندگی یعنی رنج کشیدن، دست یابد. درد و رنج بهترین جلوه‌گاه ارزش وجود انسان است و آنچه اهمیت بسیار دارد، شیوه و نگرش فرد نسبت به رنج است و شیوهای که این رنج را به دوش می‌کشد (فرانکل، ۱۹۰۵؛ ترجمه صالحیان و میلانی، ۱۳۸۶).

فرانکل می‌گوید: یکی از اصول اساسی لوگوتراپی[۳۸] این است که توجه انسان‌ها را ‌به این مسئله جلب می‌کند که انگیزه اصلی و هدف زندگی، گریز از درد و لذت بردن نیست، بلکه معنی جویی زندگی است که به زندگی مفهوم واقعی می‌بخشد. به همین دلیل انسان‌ها درد و رنجی را که معنی و هدفی دارد با میل تحمل می‌کنند. این گفته های فرانکل فهم سخن ریچاردسون را آسان‌تر می‌کند: «در هر فردی نیرویی وجود دارد که او را به جستجوی خود شکوفایی، نوع‌دوستی، دانایی و هماهنگی با منبع معنوی قدرت، تحریک می‌کند، این نیرو تاب‌آوری است» (,۲۰۰۲ Richardson).

لوگوتراپی می‌گوید: معنای زندگی پیوسته در حال تغییر است، ولی هرگز محو نمی‌شود. بنا بر روش لوگوتراپی این معنا را به سه روش می‌توان کشف کرد:

۱- با انجام کاری ارزشمند

۲- باتجربه ارزش والا

۳- باتحمل درد و رنج

فرانکل (۱۹۰۵) می‌گوید: گذرایی و انتقال زندگی[۳۹] از معنای آن نمی‌کاهد، بلکه در ما احساس وظیفه و مسئولیت را بیدار می‌کند، زیرا هر چیزی منوط به درک ما از گذرایی امکانات و چگونگی انتخاب ماست. انسان پیوسته در میان موج عظیمی از توانایی‌ها و امکانات نهفته خود در حال گزینش است که کدامین آن می‌بایست شکوفا و بارور گردد و کدامین ‌محکوم به نابودی و فراموشی است. کدام می‌بایست تحقق و واقعیت یابد، واقعیتی ابدی و جاودانه چون «رد پایی در شن زار زمانه». انسان باید در هرلحظه تصمیم بگیرد، تصمیمی برای بهتر شدن یا سقوط، تصمیم برای این‌که اثر ماندگار او در این زندگی گذرا چه خواهد بود (فرانکل، ۱۹۰۵؛ ترجمه صالحیان و میلانی، ۱۳۸۶).

در این‌ارتباط یک زن مطلقه نیز برای مثال، ‌با تربیت کودک خود می‌تواند برای خود معنایی والا بیافریند و نیز می‌تواند با درد و رنج ناشی از ازدواج شکست‌خورده و طلاق مبارزه کند و سرانجام از این مبارزه سربلند بیرون آید. به همین دلیل است که فرانکل می‌گوید: من به‌جای امکانات، واقعیات را در اختیاردارم. واقعیاتی که محتوای آن نه تنها کارهای انجام داده، بلکه عشق و محبت‌های ورزیده شده و دردها و رنج‌هایی است که شجاعانه از عهده آن‌ ها برآمده‌ام، رنج‌هایی که تحمل کرده‌ام، غرورآمیزتر از هر چیزی است و این گذشته نمی‌تواند الهام‌بخش غبطه‌ها و رشک‌ها باشد (فرانکل، ۱۹۰۵؛ ترجمه صالحیان و میلانی، ۱۳۸۶).

تحقیقات نشان می‌دهد که یک چنین نگرشی به زندگی موجب رشد تاب‌آوری می‌شود. بسیاری از افراد معنویت و اعتقادات مذهبی را به عنوان معنا و مفهوم زندگی خود در نظر می‌گیرند ((Richardson, 1990.

در کل فرانکل بر این است که انسان می‌تواند در رویارویی با رنج‌های عظیم و دشواری‌ها، معنا و منظوری در زندگی بیابد. معنا درمانی راه متفاوتی را برای نگریستن به مشکلات و رنج‌های اجتناب‌ناپذیری که در زندگی اتفاق می‌افتد ارائه می‌کند. بر اساس نظر فرانکل معنا دادن به زندگی عنصر اساسی برای باقی ماندن در شرایط ناگوار است. افرادی که در شرایط دشوار برای خودشان اهدافی با آغاز و پایان مشخص و دلیلی برای امیدوار بودن دارند، مسیری برای تاب‌آوری خود می‌گشایند. Vainsendael & Lecomte (2000؛ به نقل از کاوه، ۱۳۸۸) بر این باورند که جستجوی معنا و هدف در شکل‌گیری تاب‌آوری نقش اساسی دارد.

۲-۱-۳-۳- انواع تاب‌آوری

بنا به نظر et al Hart (2007) توصیف تاب‌آوری سه روند را شامل می‌شود: تاب‌آوری عمومی، تاب‌آوری حقیقی، تاب‌آوری تلقیحی.

۲-۱-۳-۳-۱- تاب‌آوری عمومی[۴۰]

در زبان عامه همان غلبه بر موقعیت‌های دشواری است که هرکسی با آن موقعیت‌ها مواجه می‌شود. با این تعریف، تاب‌آوری همان چیزی است که تقریباً همه ما از آن برخورداریم و به نظر می‌رسد برای نژاد بشر برنامه‌ریزی‌شده است. آن دسته افرادی که دوران کودکی خوبی را پشت سر گذاشته‌اند با بسیاری از چالش‌ها و مشکلاتی که پیش‌آمده درگیر می‌شوند، حتی اگر برخی از این مشکلات بدون هیچ گونه اغراقی بزرگ و شگفت‌آور به نظر می‌آیند. البته همیشه استثناء وجود دارد و کسانی هستند که به راهنمایی، مدیریت و حمایت صریح نیاز دارند، اما بیشتر افراد دارای یک ذهنیت تاب‌آوری مساعد می‌باشند.

۲-۱-۳-۳-۲- تاب‌آوری حقیقی[۴۱]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...