دانلود پایان نامه و مقاله | علاقه اجتماعی، و سبک های مقابله – 9 |
نتایج پاره ای از مطالعات نیز با تأکید بر الگوهای متفاوت رابطه بین فردگرایی و راهبردهای مقابله ای نشان دادند که افراد با عضویت در گروه فرهنگی فردگرا مانند آمریکای شمالی در مواجهه با عوامل استرس زا بیشتر از راهبردهای مقابله ای هیجان محور از قبیل تفکر آرزومندانه (عیسی و تراموسدراف، ۱۹۹۶) و راهبردهای ناآشکار استفاده کردند (مک کارتی و همکاران، ۱۹۹۹). نتایج برخی مطالعات دیگر نیز نشان دادند که بین گروههای فرهنگی مختلف از نظر مقابله فعال یا مسقیم (براک و همکاران، ۲۰۰۱) و مقابله غیرمستقیم (لی و لیو[۱۲۵]، ۲۰۰۱) تفاوت معناداری گزارش نشد.
شواهد تجربی مختلف نشان دادهاند که درباره نقش تفاوت های جنسیتی در پیشبینی پاسخ های مقابله ای اتفاق نظر وجود ندارد. میلر و کرچ (۱۹۸۷؛ نقل از متیود[۱۲۶]، ۲۰۰۴) دریافتند که در بسیاری از مطالعات انجام شده درباره تفاوت های جنسیتی در رفتارهای مقابله ای؛ بر تفاوت دو جنس در چگونگی مواجهه با عوامل استرس زا تأکید شده است. برای مثال، مردان در مقایسه با زنان به دلیل گرایش به استفاده از سبک مقابله مسئله مدار در مواجهه با موقعیت های استرس زا، فعالانه اقدام به رفع آن ها میکنند در حالی که زنان به دلیل گرایش به استفاده از پاسخ های هیجان مدارانه در مواجهه با عوامل استرس زا بر تغییر پاسخ های هیجانی خود متمرکز می شود. این در حالی است که گرایشات دو جنس در مواجهه با شرایط مختلف، یکسان نمی باشند. در این خصوص، نتایج مطالعه بن ـ زور و زیدنر[۱۲۷] (۱۹۹۶) نشان داد که در طول دوره بحرانی جنگ خلیج، زنان در مقایسه با مردان در مواجهه با عوامل استرس زا، بیشتر از پاسخ های مقابله ای مسئله مدارانه استفاده کردند. نتایج مربوط به بررسی پاسخ های مقابله ای مشارکت کنندگان پس از اتمام دوره بحرانی جنگ نشان داد که مردان در مقایسه با زنان در مواجهه با عواملاسترس زای روزانه، بیشتر از پاسخ های مقابله ای مسئله مدارانه استفاده کردند. متیود (۲۰۰۴) تأکید کرد که متغیر جنسیت، هر یک از عناصر مداخله کننده در فرایند استرس شامل درون داد ـ از طریق تاثیر بر نظام ادراکی فرد در ادراک یک موقعیت به صورت استرس زا یا غیراسترس زا ـ و برون داد را ـ از طریق اثرگذاری بر پاسخ های مقابله ای و تلویحات وابسته به واکنش های استرس برای سلامت ـ تحت تاثیر قرار میدهد. اگرچه ادبیات پژوهش در بررسی رابطه بین جنسیت و استرس نتایج متناقضی را نشان میدهد، برخی از محققان نشان دادهاند که زنان در مقایسه با مردان تجارب استرسزای بیشتری گزارش میکنند (مکدانوف و والترز[۱۲۸]، ۲۰۰۱). از نظر برخی از محققان دیگر، زنان در مقایسه با مردان وقایع تهدیدکننده را با استرس بیشتری ارزیابی کرده و بیشتر در معرض استرس مربوط به «کارکرد نقش» قرار دارند (پتاسک[۱۲۹] و همکاران، ۱۹۹۲). نتایج مطالعه متیود (۲۰۰۴) نشان داد که زنان در مقایسه با مردان در سبک های مقابله هیجانی و اجتنابی نمرات بالاتری به دست آوردند. به بیان دیگر، نتایج این مطالعه نشان داد که مردان در مقایسه با زنان در مواجهه با موقعیت های استرسزا «بازداری هیجانی»[۱۳۰] بیشتری نشان میدهند. نتایج مطالعه شکری, مرادی, دانشورپور و طرخان (۱۳۸۷) نشان داد که دختران در سبک های مقابله اجتنابی و هیجان مدار و پسران در سبک مقابله مسئله مدار نمرات بالاتری کسب کردند. نتایج تحلیل واریانس چندمتغیری در مطالعه ویلسون، پاریتچارد و ریوالی[۱۳۱] (۲۰۰۵) نشان داد که در سبک های مقابله مسئله مدار، هیجان مدار و اجتنابی نمرات دختران در مقایسه با پسران به طور معناداری بالاتر بود. تامرس[۱۳۲] و همکاران (۲۰۰۲) در یک مطالعه فراتحلیل درباره نقش تفاوت های جنسیتی درباره راهبردهای مقابله ای نشان دادند که زنان در مقایسه با مردان در مواجهه با موقعیت های استرس زا اشکال متنوع تری از رفتارهای مقابله ای را استفاده کردند. آن ها همچنین اشاره کردند که زنان در مقایسه با مردان راهبردهای هیجان مدار بیشتری مانند خودگویی و نشخوار ذهنی استفاده کردند.
علاقه اجتماعی، و سبک های مقابله
گفتنی است که تعداد قابل ملاحظه ای از مطالعات با تأکید بر کارکرد ضربه گیرانه استرسِ[۱۳۳] مفهوم حمایت اجتماعی، بر ضرورت بررسی آن به طور موکد اصرار ورزیده اند (کالوت و کونورـ اسمیت[۱۳۴], ۲۰۰۶؛ ویتن[۱۳۵], ۱۹۸۵؛ زیمت، دالم، زیمت و فارلی[۱۳۶]، ۱۹۸۸). نتایج پژوهش میسرا[۱۳۷] و همکاران (۲۰۰۳) نشان داد که سطوح پایین حمایت اجتماعی ادراک شده در پیشبینی سطوح بالای تجربه استرس تحصیلی دانشجویان مؤثر بود. تویتس (۱۹۸۲؛ نقل از میسرا و همکاران, ۲۰۰۳) خاطر نشان ساخت که تفاوت های فردی در میزان حمایت اجتماعی دریافت شده یکی از مهمترین عوامل پیشبینی کننده سطوح تجارب استرس زا قلمداد می شود. مالینکورت و لئونگ[۱۳۸] (۱۹۹۲) تأکید کردند برای آن دسته از دانشجویانی که تغییراتِ توام با استرس دوران دانشجویی را تجربه میکنند, حمایت اجتماعی یک منبع مقابله قدرتمند بیرونی محسوب است. نتایج مطالعه مک گورگ[۱۳۹] و همکاران (۲۰۰۵) با هدف بررسی نقش میانجی گر حمایت ادراک شده از طرف والدین و دوستان در بررسی رابطه بین استرس تحصیلی و وضعیت سلامت دانشجویان نشان داد که رابطه مثبت بین استرس تحصیلی و افسردگی با افزایش حمایت اطلاعاتی کاهش یافت. علاوه بر این، نتایج خاطرنشان ساخت که رفتار حمایتی در کاهش پیامدهای منفی سلامت برای افراد در معرض استرس تحصیلی حائز اهمیت فراوانی است. در پژوهش دیگری مک گورگ, اسمتر, فنگ, گلیهان و گراوز[۱۴۰] (۲۰۰۴) نشان دادند که حمایت هیجانی و ملموس رابطه بین تجربه استرس با افسرگی و نشانه های بیماری را میانجیگری میکند. همچنین, نتایج مطالعه تورشیم و ولد[۱۴۱] (۲۰۰۱) نشان داد که اثر استرس تحصیلی ادراک شده بر شکایات مربوط به سلامت ذهنی در سطوح متفاوت عامل جو حمایت کننده کلاس درس مختلف است. به بیان دیگر, در مطالعه بهزیستی ذهنی مشارکت کنندگان بین عامل های استرس تحصیلی ادراک شده و جو حمایت کننده کلاس درس کنش متقابل مشاهده شد. نتایج مطالعه آلوان, بلگراو و زیا[۱۴۲] (۱۹۹۶) نیز نشان داد که حمایت اجتماعی با استرس رابطه منفی دارد.
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1401-10-01] [ 10:54:00 ق.ظ ]
|