‌بنابرین‏ ، برای شناخت بافت ( متن ) رویدادها لازم است به گذشته ، در ابعاد مختلف ان ، توجه کرد. « نظریه عمومی اموزش و پرروش باید آموزش و پرروش را در تمام اشکال ، ابعاد و آثارآن بررسی کند و آن را در یک زمان معین و در طول تاریخ در مجموعه ملی و بین‌المللی که به آن تعلق دارد قرار دهد . » هوبرت در تاریخ پداگوژی خود می نویسد : « بدون شناخت کلی از رویدادها و نظریه های گذشته ، نظریه جدید یا اصلاح مداوم مهمی به وجود نمی آید. »

همچنین باید گفت که ساختارها و کارکردهای نظام های آموزشی در زمان حال « بُعد عرضی رویدادها ) به صورت بنیادی از عوامل اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی و … جامعه تاثیر می‌پذیرند . یافته های بوردیو در فرانسه ، کریستوفو جانکز در امریکا و هوریو تروهیسا در ژاپن ، با وجود چارچوبهای نظری متناوب ، بیانگر تأثیر عوامل فوق در آموزش و پرورش است . ( مورن ، ۱۳۸۳ )

آموزش و پرروش میدان تعارض‌ها ، ستیزها و تضادهای اجتماعی در عرصه های محلی ، منطقه ای ، ملی و بین‌المللی است . این نظر سادلر ، مقایسه گر انگلیسی اوایل قرن بیستم ، که مسائل خارج از مدرسه از مسائل درون آن مهم تر و در واقع اداره کننده و توضیح دهنده مسائل درونی آنند- اگر جزم گرایی موجود در آن را کنار بگذاریم – دور از واقعیت نیست ( کوی ، ۱۳۷۵ ، ص ۸ )

ضرورت سبز فایل ایجاب می‌کند باز تعریف تازه ای از مفهوم دانشگاه در کشور صورت گیرد این دانشگاه در عین اینکه بر دو منبع میراث اسلامی و ایرانی تکیه دارد، باید بتواند راه را برای اعتلای تمدن اسلامی ایرانی در آینده فراهم کند . چنین حرکتی نیازمند توجه به ابعاد فرهنگی و تمدنی دانش است . در سبز فایل نقش تازه ای بر دوش دانشگاه ها قرار داده شده است . بر این اساس ، علاوه بر تولید فناوری به نقش و وظیفه دانشگاه حفظ مزیت های فرهنگی ، نوآوری در حوزه دستاوردهای انسانی و احیای تمدنی خواهد بود . این اندیشه نیازمند توجه دانشگاه به وظایف خود در تمامی عرصه های تمدنی است و این یعنی اینکه دانشگاه با وسعت نظر در حوزه سیاست گذاری ما بتواند هم ضرورت های تکنولوژیک تمدنی را پیگیری کند و هم الزامات فرهنگی و انسانی آن را از نظر دور ندارد. بی تردید نیل به قله های تعالی و توسعه برای هر ملتی در گرو برخورداری از تمدنی بزرگ و اصیل است . در ایران اسلامی نیز تنها با احیای تمدن کهن ، با شکوه ، خردمدار و دین محور ایرانی این امر محقق می شود . در همین راستا ، نظام آموزش عالی کشور نیز به ناگزیر باید در جستجوی ارائه الگویی از دانشگاه فعال و سرآمد باشد که بتواند در کنار حفظ باورها و اعتقادات دینی و توجه به دیرینه باستانی و اسلامی ، توسعه علمی ، پژوهشی و مهندسی دانش ، بینش ، باورها و فرهنگ جامعه را محقق سازد . رسالت اصلی این طرح نوین، تربیت همه جانبه نسلی دیندار و دانش پژوه است ، نسلی مادی و معنوی ، نسلی اخلاقی و علمی ، نسلی که بتواند تمدن نوین اسلامی و ایرانی را محقق سازد . ( ‌خرم‌شاد و آدمی ، ص ۱۳۸۸ ، ص ۱۶۱) .

نظام های آموزشی عالی در جهت نیل به اهداف مشخصی فعالیت می‌کنند و دارای رسالت و مأموریت ویژه هستند .( ۱۹۹۷ ) و صاحب نظران زیادی ( شریعتمداری ۱۳۸۱ ، صالحی ، ۱۳۸۳ ، نیاز آذری ۱۳۸۱، قورقچیان ، ۱۳۷۸ و غیره) رسالت آموزش عالی را در ارتباط با آرمانها و نظام ارزشی جامعه ، در امر تولید و غنابخشی به دانش و فرهنگ کشور ، در امر تربیت نیروی متخصص و حل مسائل اجتماعی و فرهنگی می دانند . حتی در وظایف وزارت علوم ، تحقیقات و فناوری تصویت شده در سال ۱۳۸۰ اعتدای موقعیت آموزشی ، علمی و فنی کشور و تعمیق و گسترش علوم ، معارف و ارزش‌های انسانی و اسلامی و اعتلای جلوه های هنر وزیباشناسی و میراث علمی تمدن ایرانی و اسلامی دیده می شود (آقازاده ، ۱۳۸۷ ص ۹۵) . اما با توجه به موارد بالا آموزش عالی و دانشگاه های ایران با تمامی سابقه تمدنی خود امروزه در جایگاهی نیست که بتواند رسالت ها و وظایفی را که بر عهده دارد، جامعه عمل بپوشاند . رویارویی با علم و فرهنگ جدید غرب که از قرن نوزدهم میلادی آغاز شد موجب طرد سنت‌ها و فرهنگ اسلامی و استقرار نظام آموزشی به سبک غربی گردید . اگر چه دگرگونی در نظام آموزش عالی ایران اجتناب ناپذیر بود ولی تقلید کورکورانه جایز نبود ، ‌بنابرین‏ الگوپذیری از جهان غرب آن هم به صورت کاملاً قشری گری و تقلیدی گریبانگیر آموزش عالی ایران است . ( زارع، ۱۳۸۷ و ص ۴۰).

هر نظام آموزشی بر اساس جغرافیای خاص خود و نیازها، پیشینه تاریخی نظام ها و ارزش‌های موجود در جامعه مفهوم می‌یابد ، وارد کردن بی کم و کاست نظام آموزشی یک جامعه به جامعه دیگر که وضعیت تاریخی ، فرهنگی و ارزشی متفاوتی دارد . منجر به شکل گیری یک نظام غیر کار آمد می شود.

ما دانشگاه را به عنوان مظهر و نماد علم مدرن وارد کشور کرده ایم و در بستری آن را کشت کرده ایم که هیچ گاه به ثمر نخواهد نشست . به دلیل اینکه تناسبی با هویت و فرهنگ و تاریخ ما ندارد در واقع دانشگاه های ما عقبه ای در جامعه ندارند . دانشگاه محلی است که باید متناسب با فرهنگ جامعه باشد و اگر قرار باشد دانشگاه به نقادی فرهنگی جامعه بپردازد باید در وهله اول از دل جامعه روییده باشد . از سوی دیگر دانشگاه محل تربیت انسان است، اما چه انسانی ، انسانی که در دیدگاه غرب است یعنی انسان فقط مادی و همچنین دانشگاه محل تولید علم است اما علمی که بر اساس جهان بینی اسلامی به دست آمده باشد . داشتن دانشگاه اسلامی منوط به داشتن علوم اسلامی است و این علم زمانی فراهم می شود که اولاً علم را به حریم هندسه معرفت دینی راه دهیم و چتر دین را بر سر آن بگسترانیم و ثانیاًً طبیعت را خلقت ببینیم و میان طبیعت شناسی و الهیات وفاق و آشتی برقرار کنیم. ( جوادی آملی ، ۱۳۸۷ ، ص ۱۴۰) .

دانشگاه در تمام دنیا خاستگاه اندیشه ها و طرحهای نو است . دانشگاه پویا و فعال و شاداب ابزارها و اندیشه‌های ترقی آفرین را خلق می‌کند و می‌تواند در رشد فرهنگ ، اجتماع و اقتصاد مؤثر باشد و چنانچه رسالت واقعی خود را انجام دهد و این امر مداوم باشد می‌تواند به رشد تولید علم و فنون بومی و توسعه و تمدن‌ها کمک کند .

لازمه ایفای نقش از سوی دانشگاه ها حضور شخصیت‌های نو اندیش در دانشگاه و ارتباط آن با حوزه های مختلف اندیشه ، علم و فن آوری است . متأسفانه رویکرد امروزی دانشگاه های ایران در زمینه نوآوری ، بیشتر معطوف به علوم تجربی و فن آوری جدید است و علوم انسانی مورد غفلت واقع شده است . به طوری که اندیشه‌های نودر حوزه علوم انسانی در خارج دانشگاه بیشتر رشد می‌کند تا در خود دانشگاه با توجه به سرعت پیشرفت و تحول در عرصه های علمی و فرهنگی در جهان ، نباید اهمیت علوم انسانی غافل شد . ( فرجی ، ارمکی، ۱۳۸۶، ص ۶۶)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...