۱- ادراکات و احساسات زودگذر[۴۷]، ۲- نظریات مخفی و پنهانی که پایدارتر هستند. ما در بالا دیدیم که چطور یک نظریه که مربوط به باورهایی است که فرد درباره تفکر خود دارد، می‌تواند با آسیب شناسی روانی او مرتبط شود. شو آند[۴۸] و کلور[۴۹] (۱۹۸۸ و ۱۹۸۳) بیان می دارند، افراد از احساسات به عنوان اطلاعاتی برای ارزیابی و قضاوت ها استفاده می‌کنند. ولز ولیتوس (۱۹۹۴) این نکته را تذکر داده‌اند که در اختلال روان شناختی، احساس، اطلاعات فراشناختی را فراهم می‌کند.

هیجان، بالاخص در سطح پنهان ممکن است انتخاب طرح های پردازش را دچار سوگیری کند. یعنی افراد مبتلا به اختلال های هیجانی تمایل دارند که از اطلاعات مبتنی بر احساس به عنوان راهنمای سندیابی تهدید استفاده کنند. هم چنین این گرایش را در تنظیم راهبردهای مقابله ای اجرایی نیز نشان می‌دهند.

برای مثال، بیماران وسواس فکری – عملی ممکن است تشریفات مذهبی را تا زمانی که مطمئن شوند آن را به طور صحیحی به اتمام رسانده اند، تکرار کنند. احساسات ذهنی می‌توانند مورد تعبیر و تفسیرهای متفاوتی قرار گیرند و ‌بنابرین‏ دانش، خود به عنوان یک مسئله می‌تواند معنای احساسات و نفوذ آن ها روی عمل پردازش را تعیین کند. برای نشان دادن اثرات تعبیر و تفسیر احساسات روی شناخت، کدور وپاروت[۵۰] (۱۹۹۴) احساس عدم اطمینان را از طریق خواب مصنوعی القا کردند. به گروهی از آزمودنی ها تلقین شد که خواب مصنوعی، این احساسات را ایجاد کرده و به گروه دیگر هیچ اسنادی داده نشد. پس از آزمودنی ها درخواست شد تا متن شعری را بخوانند و میزان درک خود از متن شعر را درجه بندی کنند. افرادی که از طریق القا، احساس عدم اطمینان داشتند، این احساس بر میزان درک آن ها از متن اثر گذاشت.

۳-راهبردهای کنترل فراشناختی: راهبردهای کنترل فراشناختی، پاسخ هایی هستند که افراد برای کنترل فعالیت های سیستم شناختی شان به کار می‌برند. این راهبردها ممکن است راهبردهای فکری را شدت بخشند یا سرکوب کنند و یا فرآیندهای نظارتی را افزایش دهند. در زندگی روزمره، افراد از راهبردهای متفاوتی استفاده می‌کنند. یکی از این راهبردها، استفاده از حافظه برای کدگذاری است. مانند به کارگیری روش های تقویت حافظه و یا به کار بردن تمرین هایی که یادآوری را تسهیل می‌کنند. راهبردهای دیگر، شامل یادآوری است. مثل نشانه شناسی و راهبردهای کنترل در اختلال های بالینی، که اغلب شامل تلاش برای کنترل جریان آگاهی است. در اختلال های اضطرابی که وقایع روانی اغلب به عنوان علائم آشفتگی روانی تعبیر و تفسیر می‌شوند، مانند اختلال پانیک، اختلال اضطراب فراگیر (GAD)، افراد ممکن است برای جلوگیری از فاجعه، افکار خاص خود را سرکوب نمایند یا سعی کنند به شیوه ی دیگری فکر کنند. مثل بیمارانی که از وسواس رنج می‌برند و توسط تصورات مزاحم شیطانی مورد آزار قرار می گیرند. باورهای فراشناختی این بیماران به گونه ای است که اعتقاد دارند این تصورات خطرناکند و می‌توانند موجب ایجاد مصیبت شوند. به همین دلیل برای حفظ خود و خانواده شان به سختی تلاش می‌کنند تا ذهن خودشان را در حین عبادت کنترل کنند. این راهبردها شامل تمرکز کامل بر روی هر واژه در عبادت و نگهداشتن تصویر مسیح در ذهن است. در اینجا ما مثالی از به کارگیری یک راهبرد مقابله ای خاص در فرایند کنترل فراشناختی و همچنین نظارت شدید به شکل چک کردن مکرر برای ایجاد تصورات پاک درصدد مسیح ارائه کردیم. هر گونه شکست در انجام این راهبرد منجر به شروع مجدد و اجباری مراسم عبادت شود و آنقدر تکرار می‌گردد تا زمانی که عبادت به طور کامل انجام شود. این راهبرد می‌تواند به هنگام حصول هدف شخصی منجر به رفع تهدید و کاهش اضطراب شود. به هر حال استفاده از این راهبرد و هدف آن به گونه ای است که دست یابی به آن بدون تلاش های مکرر مشکل است. راهبردهای فراشناختی شامل پاسخ هایی هستند که هدف آن ها تشدید جریان اطلاعات از سطح عینی است (مثل نظارت) و یا شامل راهبردهایی هستند که هدف شان خاتمه یا اصلاح پردازش سطح عینی می‌باشد. ولزومتیوس (۱۹۹۴) اختلال هیجانی را به راهبرد نظارت بر تهدید مرتبط ساخته اند. این راهبرد با حفظ توجه بر روی منافع درونی یا بیرونی تهدید مشخص می شود. برای بهبود پردازش در اختلال هیجانی، افراد باید دامنه ای از راهبردها را در اختیار داشته باشند تا بتوانند از آن ها برای کنترل افکار ناراحت کننده و ناخواسته استفاده کنند. در یک مطالعه تحلیل عامل، ولز و دیویس (۱۹۹۴) ۵راهبرد کنترل را که توسط پرسشنامه کنترل فکر (ICQ) اندازه گیری می شد، معرفی کردند. این راهبردها شامل ارزیابی مجدد، تنبیه، کنترل اجتماعی، نگرانی و حواس پرتی است. مطالعات تجربی که با بهره گرفتن از پرسشنامه ICQ انجام گرفته نشان می‌دهد که راهبردهای مقابله ای تنبیه و نگرانی، با نشانه های منفی سلامت روان شناختی همراه هستند. مطالعات هم چنین نشان داده‌اند که نتایج ضعیف پس از درمان افراد افسرده و مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه ممکن است مربوط به استفاده از راهبردهای کنترلی خاص توسط آن ها باشد (رنیولدز وولز ۱۹۹۰). این داده ها مشخص می‌کند که راهبردهای فراشناختی با آسیب پذیری در برابر آشفتگی هیجانی و بهبودی آن ارتباط مثبت دارند.

-افزایش کنترل فراشناختی: درمان فراشناختی، شامل توانا کردن اشخاص آشفته، به گونه ای که با افکار خودشان به طریق متفاوتی ارتباط برقرار کنند و هدف آن، فعال کردن شیوه ی فراشناختی و افزایش کنترل انعطاف پذیر، بر روی توجه است به طوری که توانایی جدا کردن خود از فرایند نشخوار فکری (نگرانی فعال) زیاد شود. ولز و متیوس (۱۹۹۶ و ۱۹۹۴) اظهار داشته اند که در فاصله از غنی سازی[۵۱]؛ راه مفیدی برای حصول ‌به این اهداف است. فاصله گرفتن از غنی سازی ذهنی باعث ایجاد یک گسستگی فراشناختی از افکار می‌گردد، ولی آگاهی عینی نسبت به وجود آن ها حفظ می شود. از طریق این فرایند، افراد تشویق می‌شوند تا پردازش ها و رفتارهای خود را از افکار و علائم مرضی جدا کنند و فقط این اتفاقات را در طی زمان مشاهده نمایند. هدف چنین راهبردهایی، تسهیل موارد زیر می‌باشد: ۱) رشد شیوه ی فراشناختی ۲) کنترل بر روی انتخاب راهبردها جهت ارزیابی ۳) رشد طرح های جدید برای تنظیم کردن فعایت S- REF 4) آزاد سازی منابع، برای پردازش های عدم تأییدی و اصلاح باورها. این نوع فاصله گرفتن از فرایند تفکر، احتمالاً برای جلوگیری از فعالیت کامل S- REF، مفید است و راهبردهای مقابله ای سازگار را رشد می‌دهد، به طوری که اصلاح پردازش های عدم تأییدی تسهیل می شود. روش درمانی ‌به این صورت است: ابتدا بیماران تشویق می‌شوند تا از پردازش های مداوم افکار مزاحم رها شوند، سپس توجه آن ها نسبت به اطلاعات و رفتارهای عدم تأییدی جهت داده می شود. راجر[۵۲]، جارویس[۵۳] و ناجارین[۵۴] (۱۹۹۴) ‌در مورد مفید بودن چنین پردازشی بیان کرده‌اند که فرایند فاصله گرفتن، فرد را از قضاوت های شخصی جدا می‌کند و مانع سوگیری ذهن در برخورد با موقعیت ها می شود. در نتیجه، او به غیر مفید بودن ناراحتی پی می‌برد و فقط به درک موضوعات می پردازد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...