• اعتماد به خود: شجاعتی که منشاء آن اطمینان به قابلیت‌ها، ارزش‌ها و اهداف است (حس قوی درباره قابلیت ­های خود و خود ارزشمندی).

  • خود ارزیابی صحیح احساس منصفانه­ای از محدودیت­ها و قدرت­های شخصی، تصویر روشنی از اینکه در کجا نیازمند بهبود و توانایی یادگیری از تجربه هستیم.

  1. خود تنظیمی (خود کنترلی یا مدیریت خود):

این مؤلفه مانند یک مکالمه درونی است که ما را از زندانی شدن توسط احساساتمان نجات بخشیده و قادر به انتخاب هیجانی می­سازد که می­خواهم داشته باشیم به جای آنکه قربانی هیجان پیش آمده شویم.

همچنین این مهارت در مدیریت هیجانات یاری رسانده و به اصطلاح به دیگران اجازه نمی­دهد که دکمه شما را فشار دهند[۴۶] و توانایی جابجایی از هیجانات منفی [۴۷] و ایجاد هیجانات مثبت را به فرد می­دهد (فریدمن و بلیس، ۲۰۰۳).

البته خود تنظیمی[۴۸] هیجانات به معنی سرکوب آن ها نیست یا اینکه بخواهیم سد دفاعی مستحکمی در برابر احساساتمان بوده و آنچه مهم است روش ابراز احساسات ‌می‌باشد به گونه ­ای که هم جریان تفکر را تسهیل کرده و هم از انحراف آن جلوگیری نماید (گلمن، ۱۹۹۵، به نقل از فریدمن و بلیس، ۲۰۰۳).

افرادی که سطوح بالای از خود تنظیمی دارند معمولاً دارای ویژگی­هایی از قبیل داشتن تصویری شایسته از خود، تمرکز روز موضوع اصلی نه حواشی ومسائل فرعی، قدرت سازگاری سریع با تغییرات پیش آمده، رشد فضای سرشار از اعتماد و ثبات، قضاوت عادلانه در مسائل مطرح شده بین خود و دیگران و ایجاد روابط پایدار و نیز الگو (اسوه) بودن از لحاظ رفتار و سلوک می­باشند (گلمن، نقل از فریدس و بلیس، ۲۰۰۳).

  1. خود انگیزی:

توانایی اینکه فرد بتواند هیجانات خود را برای انجام فعالیت‌های مثبت به کار برده و اهداف خود را حتی در صورت مواجهه با مشکلات و ناملایمات پیگیری نماید، به معنی خودانگیزی ‌می‌باشد، این مهارت در اختیار افرادی است که به هر کار و فعالیتی که به آن ها محول می­ شود علاقه مفرط داشته و به وسیله پاداش های بیرونی برانگیخته نمی­شوند بلکه از درون برای موفقیت به حرکت واداشته می­شوند. آن ها برای رسیدن به اهدافشان پافشاری کرده و معمولاً در تکالیف مشکل نسبت به افراد دارای خودانگیزی کم، موفقیت بیشتری کسب ‌می‌کنند (گلمن و همکاران، ۲۰۰۱، به نقل از فت و هاو، ۲۰۰۳).

افرادی که انجام کار برایشان اهمیت زیادی دارد در طول کار علاقه وافری به چالش‌های[۴۹] خلاقانه از خود نشان داده و عشق به یادگیری بیشتر دارند. انرژی بیشتری صرف کار نموده و همیشه از خود می­پرسند با چه روشی بهتر ‌می‌توان این کار را انجام داد؟ این افراد حتی زمانی که با شکست مواجه می­شوند باز هم ناامید نشده و خوش بینانه­تر، مطمئن­تر و هماهنگ­تر با هیجانات منفی خود برخورد ‌می‌کنند (ولف و همکاران، ۲۰۰۱، به نقل از فت و هاو، ۲۰۰۳).

  1. همدلی [۵۰] یا هوشیاری اجتماعی :

این مؤلفه عبارت است از درک احساسات و جنبه­ های مختلف دیگران و به کارگیری یک واکنش مناسب ‌در مورد افرادی که پیرامون ما قرار ‌گرفته‌اند (گلمن ۱۹۹۵، ترجمه پارسا، ۱۳۸۰).

همدلی به معنای احترام همراه با تفکر برای احساسات دیگران قائل شدن، آشفته نشدن در برابر مشکلات دیگران، استفاده از توانایی خود برای گوش دادن مؤثر و دقیق به دیگران و خود را به جای دیگر قرار دادن (فهم واقعی شرایط از نقطه نظر آن ها) البته نه الزاماًً موافق بودن با آن ها و بهبود بهتر ارتباط و ایجاد اعتماد بین خود و دیگران (فریدمن و بلیس، ۲۰۰۳)

گلمن در این رابطه معتقد است همدلی مهارت بنیادین برای تمام مهارت‌های اجتماعی مهم در کار ‌می‌باشد. این مهارت‌های اجتماعی مهم عبارتند از:

    • فهم دیگران: حس کردن احساسات و دیدگاه های دیگران و نشان دادن اشتیاق به دلواپسی های آنان.

    • جهت­گیرخدمت رسانی: پیش‌بینی،تشخیص ورسیدگی به نیازهای مشتریان.

    • توسعه بخشی دیگران: نیازهای پیشرفت وتوسعه دیگران را حس کردن و تقویت کردن توانایی‌های آنان.

    • شدت بخشی به تنوع: ترویج کردن فرصت‌ها از طریق افراد متفاوت.

    • آگاهی سیاسی: فهم جریانات اجتماعی و سیاسی یک سازمان

  • نکته کلیدی جهت افزایش همدلی، پرورش توانایی گوش دادن دقیق در خود ‌می‌باشد که نتیجه آن رسیدن به درک بهتری از احساسات طرف مقابل می­باشند. تشخیص میزان همدلی افراد از طریق کلام، کردار، آهنگ صدا، سکوت و لرزش صدای آن ها امکان­ پذیر است. گلمن (۲۰۰۵) معتقد است افرادی که توانای درک احساسات دیگران را ندارند از لحاظ سنی ناشنوا هستند (فریدمن و بلیس، ۲۰۰۳).

  1. مدیریت روابط (مهارت­ های اجتماعی) :

توانایی نشان دادن حمایت واقعی، همچنین مقایسه، تمایز قائل شدن بین دیگران همراه با احترام لازم از طریق کلمات و رفتار، نشان دادن قدردانی خود از تلاش و مشارکت افراد و ایجاد فضایی مثبت از همکاری و ابراز علاقه با دیگران حتی در ذهن، بخشی از ویژگی‌های این مؤلفه ‌می‌باشد (دیویس و همکاران، ۱۹۹۸، نقل از علیزاده، ۱۳۸۴).

تحقیق فریدمن نشان می­دهد افرادی که این مهارت هیجانی را دارند بهتر قادر به حرکت دادن و تحت تأثیر قرار دادن دیگران و در اختیار گرفتن تصوراتشان هستند.

مهارت‌های اجتماعی ضروری برای کنترل هنرمندانه هیجانات فرد دیگر به چند شایستگی نیاز دارد که عبارتند از:

    • تأثیرگذاری: راه کارهای مؤثر متقاعد سازی.

    • ارتباط: ارسال پیام­های واضح و متقاعد کننده.

    • مدیریت تعارض: تبادل نظر و حل و فصل مخالفت ها.

    • رهبری: تأثیرگذاری و راهنمایی افراد و گروه ها.

  • تسریع کننده تغییر: آغازگری، ارتقاء و مدیریت تغییر، (گلمن، ترجمه ابراهیمی و جوینده، ۱۳۸۳، ص ۲۳۳).

این مهارت در نوع مسئولیتی که افراد بر عهده دارند قابل تشخیص است زیرا اینگونه افراد در محیط کار خیلی سریع با گروه هماهنگ می­شوند که خود نشانه توان بالای همدلی آنان می­باشند (ولف و همکاران، ۲۰۰۱، به نقل از فت و هاو، ۲۰۰۳).

مهارت­ های اجتماعی از نظر گلمن (۱۹۹۵) باید با درک هوشمندانه از احساسات و نیازهای فرد هماهنگ بوده و از خودشناسی وی ناشی شده باشد. همچنین حاکی از عزت نفس بالای فرد باشد نه تبحر در به کارگیری افکار مردم با ایجاد جذابیت آنی در آن ها. (گلمن، ۱۹۹۵، ترجمه پارسا، ۱۳۸۰)

طی دوره رواج و پذیرش عمومی هوش هیجانی گلمن پنج مؤلفه هوش هیجانی را چنین بیان نمود:

۱-آگاهی از عواطف خود ۲- مدیریت عواطف ۳- برانگیختن از عواطف خود ۴- شناسایی عواطف دیگران ۵- تنظیم روابط خود با دیگران

نمودار ۲-۳- مؤلفه­ های هوش هیجانی از نظر گلمن

با این تغییر، انگیزش و به طور کلی تنظیم روابط اجتماعی مورد تأکید قرار گرفته و توانایی درک و پردازش اطلاعات هیجانی با تعدادی خصایص دیگر ترکیب ‌شده‌اند که در نهایت از آن یک شاخص عددی تحت عنوان «ضریب هوش هیجانی» [۵۱] به دست می ­آید (الیاس و همکاران، ۲۰۰۰، نقل از علیزاده، ۱۳۸۴).

۲-۴-۳- چارچوب چهار وجهی استنتاجی هوش هیجانی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...