مفاهیم بلند مدت، پایا و غیر حساس به فشار در ارتباط با سر مایه گذاران نهادی مفهومی مترادف هستند که در ارتباط با سرمایه گذارانی به که کار می رود که اهداف بلند مدتی را از سرمایه گذاریشان در سهام شرکت‌ها دنبال می‌کند. براین اساس این نوع از مالکان نهادی در صدد نفوذ در مدیریت شرکت‌های سرمایه پذیر می‌باشند. حضور نماینده های مالکان نهادی در هیئت مدیره شرکت و نظارت بر مدیریت این شرکت‌ها بر شکل گیری مباحثی در ارتباط با ارتقای حاکمیت شر کتی و بالا بردن ارزش وعملکرد آن ها منجر شده است. سرمایه گذاران نهادی منفعل دارای گردش پرتفوی بالایی بوده و اشتراتژِ معاملاتی لحظه ای دارند برای مثال بایک خبر خوب سهام می خرند و وبا یک خبر بد سهام را می فروشند. برای این مالکان قیمت جاری سهام بسیار مهم بوده و دارای دیدگاه کوتاه مدت و گذرا هستند و عملکرد جاری را به عملکرد بلند مدت شرکت ترجیح می‌دهند. بنا براین انگیزه زیادی برای نظارت بر مدیریت و داشتن نماینده ای د هیت مدیره شرکت‌ها سرمایه پذیر ندارند. زیرا بعید است که منافع این نظارت در کوتاه مدت نصیب آن ها شود .

در طرف مقابل برخی از جمله برکلی لیز ،اسمیت اعتقاد دارند که سرمایه گذاران نهادی فعال مدیران شرکت‌ها را منظبط و متعهد می‌کنند . آن ها اذعان می دارند که عملکرد شرکت‌ها پس از خرید بخشی از سهام آن ها توسط سهام‌داران فعال بهبود می‌یابد (کردلر ، و دیگران ،۱۳۸۹)

اما نباید این نکته نادیده گرفته شود که حضور این سرمایه گذاران در هیئت مدیره شرکت‌ها موجب دستیابی آن ها به اطلاعاتی خواهد شد که سایر سر مایه گذاران از آن محرومند یا دستیابی آن ها به لحاظ زمانی با تقدم و تاخر همراه خواهد بود.از این موضوع در ادبیات رشته با عنوان عدم تقارن اطلاعات یاد می‌شود.

معمولا زمانی که اطلاعات تازه ای از وضعیت شرکت ها در بازار منتشر می شود، این اطلاعات توسط تحلیل گران، سرمایه گذاران و سایر استفاده کنندگان مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و بر مبنای آن، تصمیم گیری نسبت به خرید و یا فروش سهام صورت می پذیرد این اطلاعات و نحوه واکنش به آن ها بر رفتار استفاده کنندگان، به ویژه سهام‌داران بالفعل و بالقوه تاثیر گذاشته و باعث افزایش و یا کاهش قیمت و حجم مبادلات سهام می شود، زیرا نحوه برخورد افراد با این اطلاعات جدید نوسانات قیمت ها را شکل می‌دهد ‌بنابرین‏ در صورت انتشار محرمانه و ناهمگون اطلاعات، واکنش های متفاوتی را از سوی سرمایه گذاران به واسطه وجود عدم تقارن اطلاعاتی در بازار سرمایه شاهد می باشیم که این امر تحلیل های نادرست و گمراه کننده ای را از وضعیت جاری بازار به همراه خواهد داشت

۲-۶- درماندگی و مفاهیم مرتبط با آن

در فرهنگ لغات آکسفورد، واژه «Distress» به معنی درد، اندوه، فقدان منابع پولی و تنگدستی آورده شده است . در ادبیات مالی نیز تعاریف مختلف ی از درماندگی مالی ارائه گردیده است. گوردن در یکی از اولین مطالعات آکادمیک بر روی تئوری درماندگی مالی، آن را به عنوان کاهش قدرت سودآوری شرکت تعریف می‌کند که احتمال عدم توانایی بازپرداخت بهره و اصل بدهی را افزایش می‌دهد(گوردن[۱۹] ،۱۹۷۱،۱۱).

ویتاکر درماندگی مالی را وضعیتی در نظر می‌گیرد که در آن جریان های نقدی شرکت از مجموع هزینه های بهره مربوط به بدهی بلند مدت کمتر است(وستون[۲۰] ۱۹۹۲، ۲۰).

از نقطه نظر اقتصادی، درماندگی مالی را می توان به زیان ده بودن شرکت تعبیر کرد که در این حالت شرکت دچار عدم موفقیت شده است. در واقع در این حالت نرخ بازد هی شرکت کمتر از نرخ هزینه سرمایه می‌باشد. حالت دیگری از درماندگی مالی زمانی رخ می‌دهد که شرکت موفق به رعایت کردن یک یا تعداد بیشتری از بندهای مربوط به قرارداد بدهی، مانند ‌نگاه‌داشتن نسبت جاری یا نسبت ارزش ویژه به کل داراییها طبق قرارداد نمی شود. ‌به این حالت نکول تکنیکی گفته می شود. حالات دیگری از درماندگی مالی عبارتند از زمانی که جریانات نقدی شرکت برای بازپرداخت اصل و فرع بدهی ناکافی باشد و همچنین زمانی که ارزش ویژه شرکت عددی منفی شود( ریچارد[۲۱] ،۱۹۹۹ ، ۱۲).

در اد بیات مالی نیز تعار یفی مختلف از درماندگی مالی ارائه شده است . دان و براداستر یت د لیل اصلی ورشکستگی را مشکلات مالی و اقتصاد ی می دانند. در حالی که گیتمن اعتقاد دارد نخستین و مهم ترین دلیل ورشکستگی سازمان ها، سوء مد یریت آن ها است .با ا ینکه عوامل ورشکستگی از یک شرکت به شرکت د یگر متفاوت است اما می توان چند ین عامل مشترک را به عنوان عوامل ورشکستگی بین همه شرکت های ورشکسته شناسایی نمو د. عدم صلاحیت مدیریت، هز ینه زیاد تولید، فعالیت مالی ضعیف، هیئت مدیره غیرفعال از جمله این عوامل هستند(سعیدی و اقایی ،۱۳۸۸ ، ۶۰).

۲-۶-۱- تعریف ورشکستگی (درماندگی)

ماده ۴۱۲ قانون تجارت درباره ورشکستگى چنین تصریح دارد ورشکستگى تاجر یا شرکت تجارتى در نتیجه توقف از تأدیه وجوهى که بر عهده او است حاصل شود. حکم ورشکستگى تاجرى را که حین‌الفوت در حال توقف بوده تا یک‌سال بعد از مرگ او نیز مى‌توان صادر نمود

با بهره گرفتن از ماده مذبور مى‌توان گفت هرگاه تاجر یا شرکت تجارتى قادر به پرداخت بدهى خود نباشد دچار توقف مى‌گردد و ورشکسته مى‌باشد و به بیان دیگر وقتى کلیه اموال و ‌دارایی تاجر یا شرکت تجارتى اعم از منقول یا غیرمنقول و … کافى براى پرداخت قروض و بدهى وى نباشد او را ورشکسته مى‌نامند

واژه “Failure” در فرهنگ لغات وبستر به عنوان وضعی یا حالت کسری داشتن و یا ناکافی بودن «قصور کردن» تعریف شده است. در حالی که در تمامی فعالیت‌های تجاری، برنامه‌ریزی‌ها در جهت نیل به موفقیت صورت می‌گیرد، اما همه آن ها به اهداف خود دست نمی‌یابند.

این واقعیت که بسیاری از شرکت‌ها از دستیابی به موفقیت باز می‌مانند، تا حدی از آمار شرکت‌های رو به تزایدی که هر ساله دست از ادامه فعالیت می‌کشند مشهود می‌باشد. همه موارد توقف فعالیت را نمی‌توان به عنوان شکست و ناکامی تعریف کرد. تردیدی نیست که برخی از فعالیت‌ها متوقف می‌شوند چرا که در دستیابی به اهداف خود موفق بوده‌اند و لزومی برای ادامه فعالیت نبوده است.

کتاب دان و براداستریت اصطلاح ناکامی و یا شکست را برای اشاره به آن دسته از شرکت‌ها برگزیده‌اند که به دلیل واگذاری و یا ورشکستگی دست از کار می‌کشیدند، و یا فعالیت‌های زیان‌ده تجاری را کنار می‌گذاشتند و یا اینکه مشمول تغییر وضعیت حقوقی به موجب قانون می‌شوند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...