طرح های تحقیقاتی و پایان نامه ها – ۲- مفهوم اصطلاحی حریم خصوصی – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
از نظر لغت گفته شده: «نقیب القوم لَالکفیل و الضمین، ینقب عن الأسرار و مکنون الأضمار» (طبرسی، ۱۴۰۶، ج ۳، ۱۷۱-۱۷۰)
نقیب بر وزن کفیل و ضمین، کسی است که به سوی اسرار نقیب می زند و قرارهای باطنی را بیرون می کشد. در آیه ی شریفه ی «وَ بَعَثنا مهم إننی عشر نقیباً» ( سوره ی مائده(۵)، آیه ی ۱۲) مراد طلائع و پیشروانی است که اخبار را جستجو میکنند.
در روایتی چنین می خوانیم:
«پیامبر اکرم (ص) به یاران خود دستور داد که دوازده نفر نقیب از بین خودتان به من معرفی کنید، که اخبار قبیله خودشان را به من گزارش کنند و حضرت به آنان فرمود: شما کفیل غیر خودتان هستید، همان گونه که حواریون کفیل عیسی بن مریم بودند.» (ابن هشام، ۱۴۱۲، ۵۸)
در لسان العرب ذیل عناوین و اصطلاحات نقیب و عریف می نویسند: «نقیب به کسی اطلاق می شود که در پی مراقبت از اوضاع و احوال و فعالیت های قوم خویش است و جمع آن نقباء است.» (ابن منظور، بی تا، ن ق ب)
«عریف به کسی گفته می شود که ناظر و شاهد اوضاع و احوال و امور قبیله یا گروهی از مردم است و کارها و اوضاع و احوال قوم خود را به حاکم و فرمانروا اطلاع میدهد و جمع آن نیز عرفا میباشد.» (ولیدی، ۱۳۷۳،۱۰۲)
جوهری (۱۴۰۷، ج ۱، ۲۲۷) در معنای نقیب و عریف نوشته است:
«نقیب و عریف، دانایان قوم و مهتر آن ها هستند (که رتبه ی عریف پس از نقیب قرار دارد) و بر آن ها مقدم هستند و اخبار قوم را می دانند و از احوال تفتیش میکنند، نقیب: به معنای گواه و ضامن قوم است و شخصی است که از احوال آن ها آگاه است و عریف مترادف با آن است.»
نقیب در زمان حضرت موسی (ع) وجود داشته و با دستور خداوند عزوجل بوده است. «وَ لَقَد اَخَذَ الّلهُ میثاقَ بَنی اسرائیلَ وَ بَعَثنا منهم اثنی عَشَر نَقیباً» (سوره ی مائده (۵)، آیه ی ۱۲)
طبرسی (۱۴۰۶، ج ۶، ۹۶-۹۵) در شرح معنای لغوی گفته است:
«نقیب در کلام عرب مانند عریف است جز اینکه (مقام) نقیب بالاتر از عریف است.»
قرطبی میگوید: «اهل تأویل در کیفیت انتخاب و بعث نقبا اختلاف دارند. پس از اینکه اجماع کردهاند بر اینکه: إن النقیب کبیر القوم القائم بأمورهم الذی ینقب عنها و عن مصالحهم فیها» (ثعالبی، ۱۴۱۶، ج ۱، ۴۵۰)
یعنی نقیب بزرگ قوم و سرپرست امور آن ها است که در امور مردم و مصالح آنان کاوش میکند. یعنی نقیب نامیده شده به علت اینکه امور داخلی قوم خود را میداند و مناقب آن ها را عالم است و نقیب راه شناخت امور قبیله است و در آخر میگوید: این آیه دلالت دارد بر حجیّت خبر واحد در جایی که شخص احتیاج داشته باشد که از احتیاجات دینی و دنیوی مردم اطلاع پیدا کند و احکام را بر این اطلاعات مرتب سازد و حلال و حرام را بر آن ارتباط دهد. (احمدی میانجی، ۱۳۸۱، ۷۸)
ابن حجر( ۱۴۰۲، ۱۴۸) در معنای عریف میگوید:« عریف بر وزن عظیم، کسی است که به امور طائفه ای از مردم رسیدگی میکند. من عرفت (بالضم و بالفتح) علی القوم أعرف (بالضم) فأنا عارفٌ و عریفٌ و لیت أمر سیاستهم و حفظ امورهم و سمّی بذالک لکونه یتعرّف امورهم حتّی یعرف بها من فوقه عند الإحتیاج و قیل العریف دون المنکب و هو دون الامیر»
یعنی من عریف شدم یعنی امر تدبیر و سیاست قوم را به من دادند و عریف نامیده شد چونکه کارهای آن ها را شناسایی میکند تا به ما فوق خود در وقت مناسب برساند و گفته شده که عریف مقامی است، پایین تر از منکب و منکب هم مقامی است پایین تر از امیر.
در کتاب «معجم مقاییس اللغه» در معنای عریف نوشته شده: « عریف کسی است که کارهای مردم را شناسایی میکند تا گزارش آن را به مافوق خود در مواقع نیاز برساند» (ابن فارس، ۱۴۰۴، ۲۸۲)
ابن ابی الحدید (۱۳۸۸، ۱۷۷) میگوید:
« امیرمؤمنان علی (ع) دستور داد خانه ی حنظله خراب شود و آن خانه به دست عریف آنان شبث بن ربعی و بکر بن قمیم ویران گردید»
کتّانی (۱۴۱۳، ۲۳۵) بخشی از کتاب خود را به وظایف عریفان اختصاص داده و آنان را به معنای فرماندهان لشکر و امرای ارتش میداند و میگوید: «شاید از این جهت آنان عریف نامیده شد ه اند که آشنایی با وضعیت ارتش از طریق آنان محکم است»
پس از بیان مطالب فوق به این نتیجه میرسیم که نقیب و عریف دانایان قوم بود ه اند که رتبه عریف پس از نقیب قرار دارد و از جمله وظایف آنان این بوده است که روابط حکومت و مردم از طریق آنان تنظیم می گردید و اخبار قوم را میدانستند و از احوال تفتیش میکردند، بنابرین یکی از وظایف نقباء و عرفاء خبر گیری و تجسس بوده است و همچنین مسائلی چون رسیدگی به مشکلات مردم و آشنایی با افراد قبیله به وسیله ی آنان انجام می شده و دریک کلمه نماینده مردم نزد حکومت و نماینده حکومت در میان مردم بوده اند.
گفتارپنجم: حریم خصوصی
از دیگر تعاریف مهم در پژوهش پیرامون «تجسّس» بررسی مفهوم حریم خصوصی از حیث لغوی و اصطلاحی میباشد.
۱– مفهوم لغوی حریم
حریم در اصل، واژه ای عربی و از ریشه ی «حَرَمَ» (حاء و راء و میم) است که به معنای منع و تشدید است. (ابوالحسین، ۱۴۰۴، ذیل ماده ی حرم)
در اقرب الموارد آمده است: «حریم از ریشه «حَرَمَ» و به معنای منع کردن و بازداشتن میباشد و حَرَمَ را از آن جهت «حَرَمَ» گویند که هتک آن ممنوع و تحریم شده و حریم به معنای چیزی است که انسان از آن دفاع میکند و به دیگران اجازه وقوف برآن و مطلع از آن را نمی دهد.» (شرتوتی، ۱۴۰۳، ۱۵۴)
حریم در عربی به دو صورت استعمال شده است.
الف: به صورت مفرد، در این صورت به معنای شریک (فیروز آبادی، ۱۴۱۲، ذیل ماده حرم) دوست و همچنین به معنای چیزی است که مس آن حرام باشد و نباید به آن نزدیک شد، چون عرب جاهلی به هنگام طواف کعبه، لباس خود را درآورده و برهنه طواف میکردند و بدین سبب که در آن لباسها گناه کرده بودند تا پایان طواف به آن ها نزدیک نمی شدند. (فراهیدی، ۱۴۱۴؛ ازهری، ۱۴۲۲؛ جوهری،۱۴۰۷؛ ابن منظور، ۱۴۱۶؛ فیروز آبادی، ۱۴۱۲، ذیل ماده حرم)
ب: به صورت مرکب، در این صورت، کلمه حریم، گاه به مال، اضافه می شود و گاه به انسان، در صورتی که کلمه ی «حریم» به مال، اضافه شود به معنای «اطراف و پیرامون » است، همانند: حریم چاه که به معنای زمین اطراف آن است. (ابن منظور، ۱۴۱۶، فیروز آبادی، ۱۴۱۲، ذیل ماده حرم)
در صورتی که واژه حریم به انسان اضافه شود، به معنای چیزی است که باید از آن دفاع کرد و به خاطر آن جنگید. (ابن منظور، ۱۴۱۶، ذیل ماده حرم) حریم به این معنا، جان، آبرو، اهل و عیال و اموال انسان را شامل می شود. لازم به ذکر است که اطلاق حریم بر محیط پیرامون برخی اموال و همچنین بر جان، مال و عرض و آبروی انسان، بدین مناسبت است که منطقه، نسبت به غیر صاحبش، منطقه ی ممنوعه است و هر گونه دخل و تصرف در آن نیازمند اذن از صاحب آن است.
پس از بررسی مفهوم لغوی حریم، در قسمت بعد به طور خلاصه به مفهوم لغوی آن می پردازیم.
۲- مفهوم اصطلاحی حریم خصوصی
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1401-10-01] [ 10:55:00 ق.ظ ]
|